اصول زندگي

ساخت وبلاگ
باسمه تبارک و تعالیدعاء الفبایی تلاوت و ختم قرآناللهم ارزقنا بكل حرف من القرآن حلاوة و بكل جزء من القرآن جزاءً.اللهم ارزقنا بکل بالالف الفة، و بالباء بركة، و بالتاء توبه، و بالثاء ثوابا، و بالجیم جمالا، و بالحاء حكمة، و بالخاء خیرا، و بالدال دلیلا، و بالذال ذكاءً، و بالراء رحمة، و بالزاء زكاة، و بالسین سعادة، و بالشین شفاءً، و بالصاد صدقا، و بالضاد ضیاء، و بالطاء طراوة ، و بالظاء ظفرا، و بالعین علما، و بالغین غنى، و بالفاء فلاحا، و بالقاف قربة، و بالكاف كرامة، و باللام لطفا، و بالمیم موعظة، و بالنون نورا، و بالواو وصلة، و بالهاء هدایة، و بالیاء یقینا....نظم دعای الفبایی برای تلاوت قرآنبه نـام آنکه هر دم در بر ماست * کلام چون جام و مِی درآن معناستکتابت آیت جام جهان اســــــــت * همه آیات آن روزیّ جـــــان اســتز دست آن ولیّ الله اکـــــــــــرم * که زیر بــاء بسم شد مُـکـَـــــــرّمدعایی بوده اســـــــت اندر الفـبا * به هر حرفـــی از آن باشد تمنـــــاکه گویند ناظـــم آن هم علی بود * چو نظـــم جمله عالم از ولـــی بودبگفتا روزی ام می ده به نامت * به هر حرفی از آن آیات جامــتبه هرحرفی ازآن اجزاء مکتوب * به پاداشـــم نما روزی محســــوب*****به یاد آنکه هر دَم صُحبت ماست * الف در قامت او الـفــت ماســتالف ها را اِلـــــــــــهی الفتی ده * از آن جامت به جانم شربتـی دهوز آن بائـی که در بســم نهادی * در آن برکــه روانــم آب دادیبه هر تائـــــی از آنم توبه ای ده * که برگشت ها بدون بازگشت بهِثوابی ده به ثــاء آن ثیــــــــابی * لباسی در خور و شأن و حسابیبه هر جیمی از آن زیبای جامش * ز هر حائی به حکمت های نامشبه هر خائی عطا کن خیری از آن * به هر دالش دلیل سِــیری از آنبه هر ذائـی نصـــیبم اصول زندگي...ادامه مطلب
ما را در سایت اصول زندگي دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : madibniaa بازدید : 21 تاريخ : پنجشنبه 10 اسفند 1402 ساعت: 10:56

اصول دروس معرفت نفس- کدُ ها و اصول دروس معرفت نفس اثر حضرت علامه حسن زاده آملی(رحمه الله):1- اصل اول: هر چه هست وجود است.2- اصل دوم: هرپدیده آمده از وجود پدید آمده است.3- اصل سوم: نیرویی داریم که درمی یابد و تمیز می دهد.4- اصل چهارم: سرای هستی بی حقیقت و واقعیت نیست.5- اصل پنجم: واقعیت و حقیقت هر چیز هستی است.6- اصل ششم: واسطه ای میان وجود و عدم نیست.7- اصل هفتم: هستی ها با هم بی پیوستگی نیستند. بلکه هستی ها با هم پیوستگی دارند.8- اصل هشتم: آنچه اتفاقی نیست هدفی دارد ورفتاراوبیهوده نیست.9- اصل نهم: هرچه را درجنبش و مسیر جنبش قرار می گیرد و چون هدف دارد دین وهدف دارد.10- اصل دهم: علم وجود است.11- اصل یازدهم: حرکت در چیزی است که فاقد کمالی باشد.12- اصل دوازدهم: موجودی که کمال مطلق است حرکت در اومتصور نیست.(ویا به عبارت دیگر:مجموع هستی بی جنبش و در سکون کامل است).13- اصل سیزدهم: حرکت فرع بر احتیاج است.14- اصل چهاردهم: هرچه که غایت و کمال متحرکی است برتر و فراتر از آن متحرک است پس موجودات را درجات و مراتب است. 15- اگر سلسله موجودات منتهی به موجودی شود باید آن موجود غایت غایات و کمال کمالات و نهایت و منتهای همه هستی ها باشد و مادون او همه محتاج او و در وی حرکت متصور نمی باشد.16- هر موجودی در حد خود تام وکامل است. تام و اتم و کامل و اکمل از قیاس پیش می آید.17- هیچ چیزدر حد خود و در عالم خود شر و بد نیست ولی قیاس و نسبت با این و آن که به میان آمد سخن از شرّ و بد به میان می آید. 18- نطفه و مربی و اجتماع و معاشر از اصولی اند که در سعادت و شقاوت انسان دخلی به سزا دارند. 19- حرکت؛ خارج شدن موضوعی است از فقدان صفتی و کمالی به سوی وجدان آن کمال و صفت به طور تدریج و وجود هر جزء بعد از جزء اصول زندگي...ادامه مطلب
ما را در سایت اصول زندگي دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : madibniaa بازدید : 25 تاريخ : پنجشنبه 10 اسفند 1402 ساعت: 10:56

مهمترین ویژگی بندگان خدا در قرآن مهمترین ویژگى و عمیق ترین شاخصه براى بنده ممتاز خدا آن است که رابطه نظرى و عملى خود را با قرآن, بزرگترین کتاب آسمانى, و یگانه معجزه جاویدان پیامبر اسلام(ص) به طور عمیق و استوار برقرار سازند آن گونه که روح پرطراوت قرآن در زندگیشان آشکار گردد...بهره بردارى صحیح از قرآنقرآن در مورد ویژگى ممتاز بندگان برجسته خداوند, چنین مى فرماید: ((والذین اذا ذکروا بآیات ربهم لم یخروا علیها صما و عمیانا))[1] از ویژگى هاى خاص بندگان ممتاز خدا این است که هرگاه آیات پروردگارشان (یعنى آیات قرآن) به آنها گوشزد شود, کر و کور روى آن نمى افتند.این ویژگى از مهمترین ویژگى و عمیق ترین شاخصه براى بنده ممتاز خدا است که رابطه نظرى و عملى خود را با قرآن, بزرگترین کتاب آسمانى, و یگانه معجزه جاویدان پیامبر اسلام(ص) به طور عمیق و استوار برقرار سازند آن گونه که روح پرطراوت قرآن در زندگیشان آشکار گردد. چنان که امام باقر(ع) براساس این آیه و آیات دیگر قرآن فرمود:قاریان قرآن سه گونه اند:1 ـ کسى که قرآن را تلاوت مى کند, ولى آن را وسیله کسب امور مادى و دوشیدن شاهان (و صله گرفتن از آنها) قرار داده, و به وسیله آن بزرگى به مردم بفروشد و خودنمایى کند .2ـ کسى که هدفش از قرائت قرآن, حفظ حروف (و تجوید) آن است, اما حدود و قوانین آن را تباه مى سازد, خداوند افراد این گروه را زیاد نکند 3ـ کسى که قرآن را تلاوت مى کند, و دواى قرآن را بر روى درد قلبش مى نهد (و قرآن را وسیله درمان بیمارىهاى معنوى قرار مى دهد) با آن شب زنده دارى کند, و روزش را به تشنگى (روزه) به سر آورد... ((فوالله لهولإ فى قرإ القرآن اعز من الکبریت الاحمر)) سوگند به خدا این گروه در میان قاریان قرآن از کبریت احمر , کمیاب تر هستند.[2]ما اصول زندگي...ادامه مطلب
ما را در سایت اصول زندگي دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : madibniaa بازدید : 21 تاريخ : سه شنبه 12 دی 1402 ساعت: 16:29

اهمیت علم اخلاق در لسان آیت الله العظمی جوادی آملیآیت الله العظمی جوادی آملی معتقدند علم اخلاق از علم فقه و اصول و امثالهم دارای اهمیت و دشواری بیشتری می‌باشد چرا که اگر کسی بخواهد متخلق شود، باید مظهر «هو الخالق» باشد و این کار آسانی نیست. معظم له بین علم اخلاق با موعظه تفاوت قائل هستند و بیان می دارند:موعظه غير از علم اخلاق است؛ موعظه علم نيست، يک سفارشات کلّي است؛ آدم باتقوا باشيد آدم خوبي باشيد منزّه باشيد، اينها سفارشات توده مردم است؛ اما اخلاق، علم است موضوع دارد محمول دارد دليل دارد نتيجه دارد و جزء علوم بسيار دشوار و پيچيده است و اگر کسي بخواهد متخلّق بشود بايد مظهر «هو الخالق» باشد که خود را بسازد.اخلاق هم جوهره او با موعظه فرق دارد هم رهآوردش با موعظه فرق دارد. بنابراين اين از فقه و اصول اگر مشکل تر و علمي تر نباشد، آسان تر نيست، روح و تجرّد روح را ثابت کردن، شئون روح را ثابت کردن، سود و زيان روح را ثابت کردن، ابدي بودن روح را ثابت کردن، توانمندي روح را ثابت کردن، مظهر «هو الخالق» بودنِ روح را ثابت کردن، کار آساني نيست.توصيه اهل بيت(عليهم السّلام) به ضرورت جهاد با هواي نفسآیت الله العظمی جوادی آملی بر ضرورت جهاد با هوای نفس در لسان اهل بیت علیهم السلام اشاره دارند و اظهار می‌دارند: یکی از از روایاتی که ائمه(عليهم السلام) می‌فرمایند این است که: «جَاهِدُوا أَهْوَاءَكُمْ كَمَا تُجَاهِدُونَ أَعْدَاءَكُم‏»؛ همان طوري که شما با دشمن بيروني ميجنگيد، بايد با دشمن دروني که هوا و هوس است بجنگيد.اشک و آه، بهترین سلاح مبارزه با هوای نفسمعظم له با بیان اینکه طبق روایات اهل بیت، اشك و آه، بهترين سلاح مبارزه با هواي نفس است، اظهار می دارند:اکبر بودن و اصغر بودنِ جهاد، به اکبر بود اصول زندگي...ادامه مطلب
ما را در سایت اصول زندگي دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : madibniaa بازدید : 24 تاريخ : يکشنبه 26 آذر 1402 ساعت: 8:46

ميزان و ترازوي اعمال در قيامتمنظور از «ميزان و ترازوي اعمال» در روز قيامت چيست؟پاسخ اجمالی:يكي از سؤالات مهمّ در بحث معاد، معنا و مفهوم «ميزان» است. در بعضى از روايت ها «ميزان» به وجود مقدس امامان معصوم(ع) و در حديث ديگر به عدل و در حديث داود(ع) چيزى كه كفه هاى آن تمام زمين و آسمان را پر كرده است تفسير شده و اين سه در ظاهر با هم متضادّند؛ ولى با توجه به اينكه حقيقت ميزان، همان عدل الهى است و پيامبر(ص) و امامان معصوم(ع) نمونه و مظهر عدل او هستند تضادّ برطرف مي شود؛ چون آنها هستند كه موازنه ميان اعمال و پاداش و كيفر را برقرار مى سازند.پاسخ تفصیلی:يكي از سؤالات مهمّ در بحث معاد، معنا و مفهوم «ميزان» است. مرحوم «شيخ مفيد» مى گويد: «معناى ميزان آن گونه كه گروهى از اخباريينِ جامد فكر مى كنند كه ترازوهاى اعمال همچون ترازوهاى دو كفه اى اين جهان هستند، نيست؛ بلكه همان گونه كه در خبر وارد شده اميرمؤمنان(عليه السلام) و امامان از ذريه او(عليهم السلام) ترازوهاى سنجش در قيامتند، آنها هستند كه موازنه ميان اعمال و پاداش و كيفر را برقرار مى سازند».(1)ولى بعضى از مفسّران اين سخن را نپذيرفته و معتقدند ترازويى همچون ترازوهاى سنجش اين جهان در آن روز برپا مى شود و اعمال انسان داراى وزن خواهند بود و يا نامه اعمال را كه داراى وزن است با آنها مى سنجند.بعضى نيز مانند مرحوم علّامه مجلسى (رضوان الله عليه) مى گويند: «ما به ميزان به طور اجمال ايمان داريم؛ اما درباره جزئيات و چگونگى آنها از پيش خود چيزى نمى گوييم».قابل توجه اينكه در خبرى آمده است كه حضرت داود(عليه السلام) از خداوند تقاضا كرد كه ميزان را به او ارائه دهد، خداوند ميزان را به او نشان داد، هر كدام از كفه هاى آن به اندازه فاصله مشرق تا مغرب بود! اصول زندگي...ادامه مطلب
ما را در سایت اصول زندگي دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : madibniaa بازدید : 25 تاريخ : يکشنبه 26 آذر 1402 ساعت: 8:46

وجود رستاخيز براي حيواناتآيا «رستاخيز» براى حيوانات نيز وجود دارد؟پاسخ اجمالی:شرط اول حساب و جزا، عقل و تكليف است و بر طبق مدارك، حيوانات به اندازه خود داراى دركند و زندگى بعضی از آنها طوري است که نمي شود ناشى از غريزه باشد؛ زيرا غريزه معمولاً سرچشمه كارهاى يكنواخت و مستمر است؛ اما اعمالى كه در شرائط خاص و غير قابل پيش بينى بعنوان عكس العمل انجام مى گردد به فهم و شعور شبيه تر است تا به غريزه. از جمله شواهد قرآني مي توان به فرار مورچگان از برابر لشگر سليمان(ع) و آمدن هدهد به منطقه سبأ و آوردن خبر براى سليمان(ع) اشاره كرد. مواردي هم در روايات وجود دارد.پاسخ تفصیلی:شكي نيست كه نخستين شرط حساب و جزا، مسئله عقل و شعور و بدنبال آن تكليف و مسئوليت است، طرفداران اين عقيده مى گويند: مداركى در دست است كه نشان مى دهد حيوانات نيز به اندازه خود داراى درك و فهمند، از جمله: زندگى بسيارى از حيوانات آميخته با نظام جالب و شگفت انگيزى است كه روشنگر سطح عالى فهم و شعور آنها است كيست كه درباره مورچگان و زنبور عسل و تمدن عجيب آنها و نظام شگفت انگيز لانه و كندو، سخنانى نشنيده باشد و بر درك و شعور تحسين آميز آنها آفرين نگفته باشد؟ گرچه بعضى ميل دارند همه اينها را يك نوع الهام غريزى بدانند؛ اما هيچ دليلى بر اين موضوع در دست نيست كه اعمال آنها به صورت ناآگاه (غريزه بدون عقل) انجام مى شود.چه مانعى دارد كه اين اعمال همان طور كه ظواهرشان نشان مى دهد ناشى از عقل و درك باشد؟ بسيار مى شود كه حيوانات بدون تجربه قبلى در برابر حوادث پيش بينى نشده دست به ابتكار مى زنند، مثلاً گوسفندى كه در عمرش گرگ را نديده براى نخستين بار كه آن را مى بيند به خوبى خطرناك بودن اين دشمن را تشخيص داده و به هر وسيله كه بتواند براى اصول زندگي...ادامه مطلب
ما را در سایت اصول زندگي دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : madibniaa بازدید : 25 تاريخ : يکشنبه 26 آذر 1402 ساعت: 8:46

اصطلاحات عرفانی: «شریعت» «طریقت» و «حقیقت»اصطلاحات عرفانی «شریعت»، «طریقت» و «حقیقت» به چه معنا است؟اهل عرفان انسان را موجودى می‌دانند که با قدم سیر و سلوک به اصلى که از آن‌جا آمده است باز می‌گردد و دورى و فاصله با ذات حق از بین رفته و در بساط قرب، از خود فانى و به او باقى می‌گردد. بنابراین، سیر و سلوک عرفانى، پویا و متحرک است، (نه ساکن) و این حرکت و سیر، آغاز و پایان و مسیر و مراحلى دارد که باید پیموده شود؛ از این‌رو، رسیدن به "حقیقت" کمال انسانى و مقام قرب الاهى، با دست‌‏یابى به باطن "شریعت" که همان "طریقت" است، ممکن خواهد شد.شریعت: از "شرع" به معناى "راه و روش" گرفته شده است. و در اصطلاح به معناى مجموعه‌ی تعالیم انسان‌ساز است که از طرف خداوند در اختیار بشر نهاده شد و از سوی انبیا و اوصیا(ع) تبیین گشت و تفصیل داده شد و به مرحله‌ی اجرا و عمل گذاشته شده است. به عبارت دیگر، شریعت مجموعه‌ی کتاب و سنت نبوى(‏ص) و امامان معصوم(‏ع) است که با تعلم و به کارگیرى آنها انسان به هدف نهایی‌اش می‌‏رسد.طریقت: از "طریق" (راه) گرفته شده و به معناى "پیمودن راه" است. و در اصطلاح عرفان به معناى پیمودن مراتب انسانیت و طى منازل تعالى و ترقى و صعود به کمال نهایى، انسان است.حقیقت: از ریشه‌ی "حق" به معناى "مطابق با واقع و خارج" است. و در اصطلاح به معناى کشف حقایق هستى و رسیدن به حق الیقین است. عمل به شریعت در واقع چیزى جز پیمودن مدارج کمال انسانى نیست و پیمودن مدارج کمال، سبب ارتقاى معارف و ایمان انسان می‌‏گردد و به تعبیر دیگر حقیقت، باطنِ طریقت و طریقت، باطنِ شریعت است.پاسخ تفصیلیاز نظر عرفان و عرفاى اسلام، انسان سالک موجودى است که با قدم سیر و سلوک به اصل و جایگاهى که از آن‌جا آمده است، باز می‌‏گرد اصول زندگي...ادامه مطلب
ما را در سایت اصول زندگي دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : madibniaa بازدید : 26 تاريخ : چهارشنبه 15 آذر 1402 ساعت: 18:37

عشق و اقسام آنمقدمهعشق چیست؟ دانشمندان عشق را سه قسمت کردند: 1. عشق رمانتیک؛ یعنی وقتی که یک شخص، شخصی را (به طور غیر جنسی) بیش از هر کس دیگر دوست داشته باشد. 2. عشق شهوانی؛ یعنی وقتی که انسان نسبت به یک شخص علاقه شدید جنسی پیدا کند. 3. سرسپردگی؛ وقتی که انسان به جهت احساس وابستگی می‌خواهد با یک نفر بماند و خانواده تشکیل دهد، امثال این چنین عشقی را در آدم‌های مسن که سال‌ها است ازدواج کرده‌اند زیاد می‌بینیم. و آیا آن دو نوع اوّل عشق که ذکر شده صرفاً از طرف خدای سبحان امتحان هستند؟ از اقسام مختلف عشق کدام‌یک از نظر اسلام صحیح است؟پاسخ اجمالیفلاسفه و عارفان عشق را به اقسام گوناگون تقسیم کرده‌اند، اما در یک تقسیم‌بندی کلی گفته‌اند عشق بر دو قسم است:عشق حقیقی، که همان عشق به خدا و صفات و افعال او است.عشق مجازی، این عشق دامنه‌ی وسیعی دارد که می‌توان گفت: عشق مجازی منحصراً عشق انسان به انسان نیست، بلکه عشق ورزیدن به هرگونه معشوقی غیر از ذات احدیت(خدای متعال) مجاز نام دارد.در این‌که عشق حکمش چیست؟ آنچه در این زمینه می‌توان گفت: این است که عشق اگر از نوع حقیقی و برخی از انواع مجازی آن؛ مانند عشق عقلانی و عشق روحانی باشد، نه تنها نکوهیده نیست، بلکه چه بسا از کمالات محسوب می‌شود. اما اگر از نوع حیوانی آن‌که پایین‌ترین نوع عشق است باشد، این نوع عشق هم اگر با عفاف و تقوا همراه باشد و از حریم عفت خارج نشود، بدون اشکال است.این‌گونه عشق‌ها به سرعت می‌آید و به سرعت می‌رود، قابل اعتماد و توصیه نیست. فضیلت‌کش است. تنها با کمک عفاف، تقوا و تسلیم نشدن در برابر آن است که آدمی از آن سود می‌برد؛ یعنی در زمینۀ فراق و دست نارسی از یک طرف و پاکی و عفاف از طرف دیگر، سوز و گدازها، فشارها و سختی‌هایی که ب اصول زندگي...ادامه مطلب
ما را در سایت اصول زندگي دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : madibniaa بازدید : 24 تاريخ : چهارشنبه 15 آذر 1402 ساعت: 18:37

حدیث طلب و عشقحدیث « مَن طَلَبَنی وَجَدَنی،... من عشقنی عشقته و من عشقته قتلته...» مقدمهآیا حدیث «... من عشقنی عشقته و من عشقته قتلته...» صحیح است و آیا خدا می‌تواند عاشق شود؟! چرا خداوند به انسان فرمود من بهای تو هستم؟این حدیث به صورت مستند در منابع مرسوم روایی وجود ندارد، اما به صورت مرسل و بدون سند در بسیاری از منابع عرفانی و تفسیری نقل شده است. به هرحال محتوای آنچه در این روایت آمده است را می‌توان با عباراتی دیگر در آموزه‌های اسلامی یافت که توضیحاتش در ادامه خواهد آمد.آری؛ این روایت در منابع حدیثی مرسوم شیعه وجود ندارد، اما در برخی منابع عرفانی[1] و دیگر متون اسلامی[2] بدون سند(مرسل) با عبارات مختلفی به عنوان حدیث قدسی آمده است؛ یکی از این عبارات چنین است: «مَن طَلَبَنی وَجَدَنی، و مَن وَجَدنی عَرَفَنی، و مَن عَرَفَنی احَبّنی و مَن احَبّنی عَشَقَنی‏، و مَن عَشَقَنی‏ عَشَقْتُهُ، و مَن عَشَقْتُهُ قَتَلْتُهُ، و من قَتَلْتُهُ فَعَلَی دِیتُهُ، و مَن علی دیتُه فانا دِیتُه‏»؛‏[3] یعنی؛ هر ‌کس که مرا طلب کند، مرا می‌یابد و آن‌که مرا یافت، مرا می‌شناسد و آن‌کس که مرا شناخت، مرا دوست می‌دارد و آنکه مرا دوست داشت، به من عشق می‌ورزد و آن‌کس که به من عشق ورزید، من نیز به او عشق می‌ورزم و آن‌کس که من به او عشق ورزیدم، او را می‌کشم و آن‌کس را که من بکشم، خون‌بهای او بر من واجب است و آن‌کس که خون‌بهایش بر من واجب شد، پس خودم خون‌بهای او می‌باشم.در زمینه این روایت، نکاتی را می‌توان بررسی کرد.1. این حدیث به صورت مرسل و بدون سند نقل شده است، اما اگر محتوای آن مورد تایید باشد، با وجود مرسل‌بودن می‌توان بدان استناد کرد.2. برخی این اشکال را مطرح نمودند که؛ با توجه به معنای «عشق»، نمی‌توان لفظ اصول زندگي...ادامه مطلب
ما را در سایت اصول زندگي دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : madibniaa بازدید : 25 تاريخ : چهارشنبه 15 آذر 1402 ساعت: 18:37

گوهر آسمانیمادر گوهریست آسمانیفردوس برین این جهانیدر زیر قدم های صبورشهست خلد برین لامکانیاینجمله درین سخن نهفته استرازی است ترا نهانی ؛میم اش بودش همه مبارکاز یمن وجود زندگانیالفت نیز از آن الف برآمددر مهر و محبت آن چنانیدالش هم دلیل و رهنما شدبا زحمت و رنج بی کرانیرایش رحمت بی منتها بوداز حضرت حق بی نشانیطایر نه به خود چنین سخن گفتدر آینه اش بدید چنانیدر نزد ادیب مکتب عشقمادر گوهریست آسمانی اصول زندگي...ادامه مطلب
ما را در سایت اصول زندگي دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : madibniaa بازدید : 27 تاريخ : يکشنبه 5 آذر 1402 ساعت: 16:08