* انسان شناسي و ويژگي هاي آن
انسان موجودي شگفت انگیز، راز آلود و اسرار آميز است. استعداد هایش بسیار متنوع و ابعاد وجودی اش بسيار گسترده مي باشد، بنابراین شناخت او بسي سخت و پیچیده و دور از دسترس است.
کوششهاي فراوان متفکران در طول تاريخ، به شناخت کامل انسان نیانجاميده، بلکه راه و روش شناخت صحیح او را مشکلتر کرده است. لذا در اين حوزه پژوهشي مسأله بر سر شناخت «آن» نيست، بلکه بر سر شناخت «من» است.
* حوزه هاي انسان شناسي:
انسان شناسي علمي
انسان شناسي فلسفي
انسان شناسي عرفاني
انسان شناسي ديني
اين حوزه ها روشهاي تحقيق متفاوتي دارند. اما شناخت جامع انسان بدون توجه به دستاوردهاي همه اين شاخه ها امکان ندارد.
* انسان در ديدگاه اسلام
انسان يگانه مخلوقي است که مي تواند مظهر و آينه تمام نماي حق باشد (فصلت 53)
غفلت از خويشتن خويش ملازم فراموش کردن خدا است.(حشر 19)
انسان شناسي با ديگر آموزههاي اعتقادي اسلامي(نبوت، معاد، اخلاق) ارتباط نزديک دارد.
- آفرينش آدمي
قرآن انسان را فرزند آدم مي خواند (نساء 1).
قرآن نظريه تکامل نژاد انسان از تطور گونه ديگري از حيوانات را مردود مي شمارد.
انسان برتر از ديگر موجودات و اشرف مخلوقات است.
- ساحت هاي وجود انسان
انسان داراي دو ساحت جسماني (مادي) و روحاني (معنوي) مي باشد.
قرآن در خصوص خلقت انسان مي فرمايد: انسان = جسم مادي(ماء+ تراب= طين ؛ صلصال) + روح (روحي ملکوتي) نفس انساني
روح و جسم با هم تعاملي دوسويه داشته و بر هم اثر مي گذارند.
اسلام احترام بر دو ساحت را لازم مي داند، اما اصالت با گوهر روحانيت انسان است.
* انسان و حيوان، از دیدگاه اسلام
الف - جنبه هاي مثبت؛
- انسان در جسمانيت با حيوان اشتراکات بسيار دارد، اما از لحاظ روحي تفاوت عميقي با هم دارند.
- انسان نسبت به حيوان شناخت بسيار گسترده اي دارد.
- انسان از حيث ابزار سازي و منابع آن داراي برتري کاملي نسبت به حيوان است.
- انسان داراي عقل مي باشد.
- انسان داراي گرايشهاي معنوي خاصي مي باشد.
1- گرايش به دانايي
2- گرايش به زيبايي
3- گرايش به اخلاق (نيکويي)
4- حس تقديس و پرستش
- برتري در آفرينش = در کل جهان آفرينش از موقعيتي ممتاز و منزلتي والا برخوردار است.
- خليفه خداوند در زمين (بقره:30) داراي استعداد تکويني و قابليتهاي غيرمتناهي
- برترين ظرفيت علمي = خداوند به او علم خاصي آموزش داده است.
- انسان مقام آموزگاري فرشتگان را در يافت نموده است (بقره33-31)
- امانتدار الهي (احزاب:72) احتمالاً اين امانت همان تکليف و اختيار ميباشد .
- جهان کار گزار آدمي است (لقمان :20)
- انسان مسجود فرشتگان (بقره 34)
- خداوند به انسان کرامت ذاتي داده است (اسراء 70)
ب- جنبه منفي وجود انسان
ستمگر و نادان (احزاب72)،
بسيار ناسپاس (حج 66)،
سرکش و طغيان گر (علق 6)،
تنگ چشم (اسراء 100)،
حريص (معارج 19)،
عجول و شتابگر (اسراء11)
و مجاداگرترين آفريدگار الهي (کهف 54)
* جبر و اختيار
پرسشي کهن: آيا انسان ها اسير جبر هستند يا داراي اختيار مي باشند؟
سه گونه پاسخ داده شده است:
1. انسان اسير جبر مطلق است - موقعيت ها و حوادث، گوياي جبر هستند؛
2. انسان داراي اختيار مطلق است- اختيار امري وجداني و معلوم حضوري است؛
3. زندگي انسان آميختهاي از جبر و اختيار مي باشد.
اختیار و امر بین الامرین
شیعه به پیروی از معصومین علیهم السلام عقیده دارد که با وجود مشیت الهی، انسان در کارها و افعالش دارای اختیار است قبلا اشاره کردیم که گروهی از اهل تسنن به خاطر انگیزه های سیاسی و غیر معتقد به جبر شدند اینها با این اعتقاد بر سر دو راهی قرار گرفتند زیرا طبق آیات صریح قرآن و به ضرورت دین اسلام خداوند نیکوکاران را به بهشت و کفار و بدکاران را به دوزخ میبرد.
اینجا در برابر این سوال قرار گرفتند که اگر انسان در کارهای خود مجبور است ثواب و عقاب) بهشت و دوزخ) در برابر اعمال غیر اختیاری چه معنایی دارد و چگونه با عدالت خداوند سازگار است؟
لذا معتقدین به جبر ناچار شدند یا جبر را بپذیرند و عدالت را انکار کنند و یا عدل را پذیرا شده و جبر را رد کنند و همانگونه که در بحثهای قبل گفتیم اینها عدالت را رها کردند و معتقد به جبر شدند. وجود اختیار و قدرت انتخاب و تصمیم گیری، یک امر بدیهی و غیر قابل انکار است در عین حال گروهی با فطرت و وجدان خویش هم مخالفت کرده و نپذیرفتند و گروه دیگری در مقابل تفویضی شدند در نتیجه در این بحث سه نظریه وجود دارد:
1. جبر و بی اراده گی: پیروان این نظریه میگویند انسانها در اعمال و رفتار خود کوچکترین اراده ای ندارند و بشر مانند ابزاری بی شعور در دست استاد است و آنچه واقع میشود همان مشیت خداوند است.
2. تفویض یا واگذاری: پیروان این نظریه میگویند خداوند انسان را آفرید و او را با دستگاه مغز و اعصاب مجهز کرده و کارهایش را به خودش واگذار نمود بنابر این خداوند هیچ تاثیری در افعال و رفتار انسان ندارد و فضا و قدر هم اثری ندارند.
مذهب اختیار
این عقیده را شیعه به پیروی از بیانات امامان معصومش اختیار کرده است یعنی: سرنوشت انسان به دست خود اوست و در اعمال و رفتارش صاحب اختیار میباشد اما با خواست خداوند و با اثری که برای قضا و قدر الهی هست، یعنی در یک پدیده و یک عمل انسانی دو اراده تاثیر میکند) اراده خداوند و اراده انسان) و تا این دو اراده نباشد عملی واقع نخواهد شد، البته این دو اراده در عرض یکدیگر نیست (یعنی از باب تاثیر دو علت در معلول واحد نیست) بلکه در طول یکدیگر است یعنی همانگونه که وجود هر موجودی در سایه وجود الهی و قدرت هر قادری بسته به قدرت خداوند است و علم هر عالمی در پرتو علم اوست همین طور اراده و اختیار هر مختاری در پرتو اراده و اختیار خداوند متعال است.
بنابراین انسان برای انجام اعمال و رفتار خودش اراده و اختیار میکند اما این اختیار و قدرت را از خداوند متعال دارد یعنی در سایه قدرت و اراده خداوندی میتواند اراده کرده و کاری را انجام دهد این است معنای: و ما تشاوون الا ان یشاء الله رب العالمین؛ (سوره تکویر، آیه آخر) شما نمیخواهید و اراده نمیکنید جز آنکه خدا بخواهد 1 یعنی اراده شما خواست خداوند است نه اینکه عمل شما خواست و اراده خداوند باشد[1].
اشاعره با تکیه نادرست بر توحید افعالی قائل به جبر شده و عدل خداوند را زیر سوال بردند و معتزله قائل به استقلال مطلق انسان شدند (تفویض) و عملا توحید افعالی را مورد انکار قرار داده و دچار شرک افعالی شدند ولی شیعه به پیروی از امامان معصومش راهی را در پیش گرفت که از افراط و تفریط دور است این راه همانست که در روایات و احادیث اهل بیت علیهم السلام به (امر بین الامرین) تعبیر شده است.
احادیث معصومین در مذهب اختیار
احمد بن محمد میگوید به امام رضا علیه السلام عرض کردم: بعضی اصحاب ما قائل به جبر و بعضی قائل به استطاعت (تفویض) هستند حضرت فرمود: بنویس علی بن الحسین علیه السلام فرمود خدای عزوجل فرمود: ای فرزند آدم به خواست من، تو اراده میکنی و به قوه و قدرت من واجبات مرا انجام میدهی و یا نعمت من بر معصیت من قوت و قدرت پیدا کردی، تو را شنوای بینا قرار دادم، هر خوبی که به تو میرسد از خداوند است و هو بدی که به تو میرسد از خود توست زیرا من به خوبیهای تو از تو سزاوارترم و تو به بدیهایت از من سزاوارتری زیرا من از آنچه انجام میدهم سوال و بازخواست نمیشوم و آنها سوال و بازخواست میشوند، آنچه اراده داشتی برایت منظم کردم[2].
یکی از اصحاب از امام صادق علیه السلام پرسید؟ آیا خداوند بندگانش را بر اعمالشان مجبور ساخته است؟ حضرت در پاسخ فرمود: خداوند عادلتر از آن است که بنده ای را مجبور به کاری کند سپس او را بر انجام آن مجازات نماید[3].
در حدیث دیگری امام رضا علیه السلام جبر و تفویض را رد کرده و در جواب یکی از اصحاب که پرسید آیا خداوند کارها را به بندگان واگذار و تفویض نمود؟ فرمود: الله اعز من ذلک خداوند تواناتر از آن است که چنین کند پرسید آیا آنها را مجبور بر گناهان کرده؟ فرمود: الله اعدل و احکم من ذلک خداوند عادلتر و حکیم تر از آن است که چنین کند[4].
راه حل روشن برای مساله جبر و ختیار
وجدان عمومی و فطرت همگانی یکی از روشنترین دلائل اختیار است و طرفداران اختیار و حتی جبریون عملا اصل اختیار و آزادی را پذیرفته اند؛ لذا میبینیم:
1 همه نیکوکاران را مدح و تمجید میکنند و بدکاران را ملامت و سرزنش میکند، اگر جبر بود و انسانها در رفتارشان بی اختیار بودند، تمجید و تعریف نیکوکاران یا سرزنش بدکاران معنایی نداشت.
2 همه در تعلیم و تربیت فرزندان خود کوشش میکنند اگر انسانها مجبور بودند تعلیم و تربیت مفهومی نداشت.
3 انسان گاهی از اعمال گذشته خویش پشیمان میشود و تصمیم میگیرد در آینده از تجربه گذشته استفاده کند اگر در کارهایش مجبور بود پشیمانی نداشت و تصمیم برای آینده معنایی نداشت.
4 در تمام دنیا مجرمان و بدکاران را محاکمه و مجازات میکنند و اگر آنها در رفتارشان مجبور بوده اند، محاکمه و مجازات آنها صحیح نیست.
5 انسان در خیلی از کارها فکر میکند و اگر فکرش به جایی نرسد با دیگران مشورت می کند، اگر انسان مجبور بود فکر و مشورت چه تاثیری داشت[5].
آيا خداشناسي اسلامي با اختيار سازگاري دارد؟
برخي (اشاعره) آن را ناسازگار مي دانند به سه دليل:
توحيد در خالقيت: در حقيقت فاعل اصلي خداوند است. حتي خالق اعمال انسان
علم ازلي خداوند: خداوند از پيش مي داند که آدمي در آينده چه کاري را انجام ميدهد. وحتماً تحقق میيابد چون عدم مطابقت علم الهي با واقعيت خارجي مستلزم دگرگونی علم الهي است.
عموميت ارادة الهي: هيچ امري بدون دخالت اراده و مشيت الهي واقع نمي شود.
اما برخي ديگر (شيعه) آن را سازگار دانسته و به شبهههاي مذکور پاسخ داده اند:
توحيد در خالقيت = خداوند بدون نياز به اذن موجود ديگري خلقت مي نمايد. اما اگر موجودات به اذن خداوند کاری انجام دهند، منافاتي ندارد.
- تقدير و سرنوشت دو حوزه دارد:
1- حوزه اي که از اختيار آدمي خارج است؛ تسليم و صبر و خرسندي می نماید.
2- حوزه اي که شامل افعال اختياري انسان ميشود؛ حکيمانه عمل نمايد.
لذا؛ اراده خداوند اين است که انسان در موارد بسياري از زندگي خود اعمال اراده کند.
* دلايل وجود اختيار:
- احساس دروني و شهودي باطني اختيار
- ترديد در گزينش و تصميم گيري
- وضع قوانين اجتماعي و اوامر و نواهي
- وجود نظام هاي تربيتي و پاداش و کيفر
- پشيماني از انجام کارهاي زشت
* انسان کامل
انسان و استعداد هاي او داراي يک روند تکاملي و رشد يابنده است، و اين امر از مراتب ارزشي بين انسانها کاملاً مشهود است. چنانکه انسانها نسبت به هم بهتر يا بد تر هستند.
هدف اصلي همه تعاليم اسلام (هم در حوزه شريعت و هم اخلاق) برابري رهنمون ساختن انسان به کمال مطلوب خويش بيان شده است.
معيار کمال هر موجودي نزديکي او به هدف آفرينش خويش است. يعني هر چه انسان از لحاظ وجودي به هدف خلقت خويش نزديکتر شود کاملتر است. اين امر با دو کارکرد ميسر است. زیرا راه کمال انسان در خود اوست.
- پرورش همه جانبه استعدادهاي دورني
- کمال اختياري و اکتسابي
* اهداف خلقت انسان از ديد قرآن:
1- اهداف متوسط:
- آزموده شدن؛ (ملک:2)
- پرستش؛ (ذاريات:56)
- مورد مرحمت قرار گرفتن؛ (هود:119)
2- هدف نهايي: قرب به خداوند (تحريم:11)
* نظريه هاي مکاتب در خصوص انسان کامل:
فيلسوفان: کمال انسان را به کمال قوة عاقله انساني مي دانند.
عرفا: کمال انسان دوري از طبيعت، عزلت گزيني، گوشه نشيني، زهد و رياضت مي باشد.
ماديون: کمال انساني در تسخير هر چه بيش تر طبيعت و بهره کشي از آن مي دانند.
اديان الهي؛ مخصوصاً اسلام: کمال انسان در سايه پرورش هماهنگ همة استعدادهاي او است.
* الگوي کمال:
خداوند به لطف خود، براي کمال انسان الگويي عيني نيز مهيا نموده است. اين الگو پيامبران هر قوم براي قوم خويش بوده اند. اما پيامبر اکرم (ص) چون خاتم رسولان بوده و دين او (اسلام) نيز کاملترين دين است، براي تمام بشريت تا روز قيامت الگوي کاملي مي باشند.
لذا؛ سيره پيامبر (ص) براي ما انسانها الگو مي باشد، يعني اگر مانند او زندگي کنيم، کامل می شويم.
سيره عبارت است از: قول (گفتار) عُمل (کردار) تقرير (تأييد عمل و کلام ديگران).
والحمد لله رب العالمین علی کل حال
[1]. گمشده شما، محمد یزدی.
[2]. قال علی بن الحسین علیه السلام قال الله عزوجل: یا بن آدم بمشیتی کنت انت الذی تشاء و بقوتی ادیت الی فرایضی و بنعمتی قویت علی معصیتی جعلتک سمیعا بصیرا ما اصابک من حسنه فمن الله و ما اصابک من سیئه فمن نفسک و ذلک انی اولی بحسناتک منک و انت اولی بسیئاتک منی و ذلک انی لا اسئل عما افعل و هم یسئلون قد نظمت لک کل شیء ترید.( اصول کافی، باب امر بین الامرین، حدیث 12).
[3]. الله اعدل من ان یجبر عبدا علی فعل ثم یعذبه علیه؛ (بحارالانوار، جلد 5، صفحه 51).
[4]. اصول کافی، باب امر بین الامرین، حدیث 3.
[5]. تفسیر نمونه، جلد 26، صفحه 64 (با تلخیص).
برچسب : نویسنده : madibniaa بازدید : 117