اخلاق عرفانی، عالم انسانی/ سعدی شیرازی(رحمه الله)

ساخت وبلاگ

اخلاق عرفانی

عالم انسانی

ایها الناس  جهان  جای  تن آسانی  نیست

مرد دانا، به جهان داشتن ارزانی نیست[1]

خفتگان را چه خبر زمزمهٔ ی مرغ سحر          حَیَوان را خبر از عالم انسانی نیست

داروی  تربیت  از  پیر طریقت  بستان             کادمی  را  بتر از علت  نادانی  نیست

روی اگر چند پری چهره  و  زیبا باشد               نتوان دید در آیینه که نورانی نیست

شب مردان خدا روز جهان افروز است       روشنان را به حقیقت شب ظلمانی نیست

پنجهٔ  دیو  به  بازوی  ریاضت  بشکن        کاین به سرپنجگی ظاهر جسمانی نیست

طاعت آن نیست که بر خاک نهی پیشانی   صدق پیش آر که اخلاص به پیشانی نیست

حذر از پیروی  نفس که  در راه خدای        مردم افکن ‌تر ازین غول  بیابانی  نیست

عالم و عابد و صوفی همه طفلان رهند  مرد اگر هست به جز عارف ربانی نیست[2]

با تو ترسم نکند  شاهد  روحانی  روی        کالتماس تو به جز راحت نفسانی نیست

خانه پرگندم و یک جو نفرستاده به گور      برگ مرگت چو غم برگ زمستانی نیست

ببری مال مسلمان و چو  مالت  ببرند         بانگ و فریاد برآری که مسلمانی نیست

آخری نیست تمنای سر  و  سامان  را   سر و سامانی به از بی سر و سامانی نیست

آن کس از دزد بترسد که متاعی دارد    عارفان  جمع  بکردند و پریشانی  نیست[3]

وانکه را خیمه به صحرای فراغت زده‌اند[4]گر جهان زلزله گیرد غم ویرانی نیست

یک نصیحت ز سر صدق  جهانی ارزد       مشنو ار در سخنم فایده  دو جهانی نیست

حاصل عمر تلف کرده  و ایام به لغو           گذرانیده، به جز حیف و  پشیمانی نیست

سعدیا گر چه سخندان و مصالح گویی             به عمل کار برآید به  سخندانی نیست

تا به خرمن برسد کشت امیدی که تراست         چارهٔ کار به جز  دیدهٔ  بارانی  نیست

گر گدایی کنی از درگه او کن  باری           که  گدایان  درش را سر سلطانی  نیست

یارب از نیست به هست آمدهٔ  صنع توایم    وانچه هست از نظر علم تو پنهانی نیست

گر برانی و گرم بندهٔ  مخلص  خوانی           روی نومیدیم از حضرت سلطانی نیست

ناامید از در لطف  تو کجا  شاید رفت؟          تو ببخشای که درگاه  تو را ثانی نیست

دست حسرت گزی ار یک درمت فوت شود

هیچت از عمر  تلف  کرده  پشیمانی  نیست[5]

 

شرح اجمالی اشعار

عمل گرایی سعدی در این قصیده اخلاقی عرفانی درخور ستایش است.

آری همه علم وعرفان و عبادت اگر بروز و ظهوری در زندگانی اجتماعی انسان نداشته باشد عقیم و سترون است.

باید که برکاتش محسوس و واقعی باشد.

عالم وعابد وصوفی همه طفلان رهند

مرد اگرهست بجز عارف ربانی نیست

اینجا عارف ربانی صحیح آمده چرا که مقام یک عارف کامل بالاتر از عالم است.

عارف کسی است که در پرتو نور و روشنایی الهی، حقائق را مشاهده می کند. نوری که نتیجه تقوا و عبودیت است. از امام صادق ـ علیهالسّلام ـ روایت شده که به بصری فرمود: علم و معرفت به تعلّم و آموختن نیست، بلکه علم نوری است که خداوند، در دل کسی که بخواهد هدایتش کند، می تاباند. پس اگر خواهان علم هستی، ابتدا حقیقت بندگی را در خود بخواه، تا به تو عنایت کند.

معارف و علومی که از راه تزکیه نفس و در اثر ایمان حاصل می گردد، با علوم و معارف حسی یا عقلی و استدلالی، تفاوت دارد. علوم قلبی، از راه مشاهده حقایق به دست می آید. در حالی که معارف حسی و عقلی، با مفاهیم خارجی حاصل می گردد. امام علی ـ علیهالسّلام ـ نیز (به این تفاوت اشاره نموده) در پاسخ مردی به نام ذعلب یمانی که از او پرسید آیا پروردگار خود را دیده ای پاسخ داد: أفاعبد ما لا أری؟ آیا می پرستم خدایی را که ندیده ام؟ آن مرد پرسید: و کیف تراه؟ چگونه او را دیده ای؟ حضرت فرمود: «لا تدرکه العیون بمشاهدة العیان و لکن تدرکه القلوب بحقائق الایمان» او را با چشمها با مشاهدة حسی درک نمی کند، بلکه او را دلها با حقائق ایمان می بیند. و خصوصیت معرفت عرفانی که در پرتو رؤیت قلبی حاصل می شود، آنست که هیچ گونه شکی در آن رخ نمی دهد. از این رو امام علی ـ علیه السّلام ـ می فرماید: «ما شککتُ فی الحق مذ رأیتُه. از زمانی که حق را دیدم در آن تردید نکردم». البته معرفت قلبی و عرفانی، قابل ازدیاد و نقصان است و درجات مختلفی دارد. قلب آدمی به هر درجه از پاکی و ایمان باشد، دارای شهودی متناسب با آن درجه خواهد بود. از این رو امام باقر ـ علیه السّلام ـ فرموده است: هیچ مؤمنی نیست مگر اینکه هوشیاری ویژه ای دارد و به مقدار ایمانش خدا را مشاهده می کند.



[1] . وزن شعر: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (بحر رمل مثمن مخبون محذوف).

[2] . عابد و زاهد و صوفی همه طفلان رهند  /   مرد اگرهست بجز عالم ربانی نیست

[3] . ... عارفان جمع نکردند و پریشانی نیست (ممکن است صحیح تر باشد.)

[4] . وانکه را خیمه به صحرای قناعت زده اند... (ممکن است صحیح تر باشد.)

[5] . کلیات سعدی ، مواعظ ، قصاید، قصیدهٔ شمارهٔ ۷ - موعظه و نصیحت.

اصول زندگي...
ما را در سایت اصول زندگي دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : madibniaa بازدید : 148 تاريخ : شنبه 31 شهريور 1397 ساعت: 20:32