باسمه تبارک و تعالی
اللهم ارزقنا بكل حرف من القرآن حلاوة و بكل جزء من القرآن جزاءً.
اللهم ارزقنا بکل بالالف الفة، و بالباء بركة، و بالتاء توبه، و بالثاء ثوابا، و بالجیم جمالا، و بالحاء حكمة، و بالخاء خیرا، و بالدال دلیلا، و بالذال ذكاءً، و بالراء رحمة، و بالزاء زكاة، و بالسین سعادة، و بالشین شفاءً، و بالصاد صدقا، و بالضاد ضیاء، و بالطاء طراوة ، و بالظاء ظفرا، و بالعین علما، و بالغین غنى، و بالفاء فلاحا، و بالقاف قربة، و بالكاف كرامة، و باللام لطفا، و بالمیم موعظة، و بالنون نورا، و بالواو وصلة، و بالهاء هدایة، و بالیاء یقینا....
نظم دعای الفبایی برای تلاوت قرآن
به نـام آنکه هر دم در بر ماست * کلام چون جام و مِی درآن معناست
کتابت آیت جام جهان اســــــــت * همه آیات آن روزیّ جـــــان اســت
ز دست آن ولیّ الله اکـــــــــــرم * که زیر بــاء بسم شد مُـکـَـــــــرّم
دعایی بوده اســـــــت اندر الفـبا * به هر حرفـــی از آن باشد تمنـــــا
که گویند ناظـــم آن هم علی بود * چو نظـــم جمله عالم از ولـــی بود
بگفتا روزی ام می ده به نامت * به هر حرفی از آن آیات جامــت
به هرحرفی ازآن اجزاء مکتوب * به پاداشـــم نما روزی محســــوب
*****
به یاد آنکه هر دَم صُحبت ماست * الف در قامت او الـفــت ماســت
الف ها را اِلـــــــــــهی الفتی ده * از آن جامت به جانم شربتـی ده
وز آن بائـی که در بســم نهادی * در آن برکــه روانــم آب دادی
به هر تائـــــی از آنم توبه ای ده * که برگشت ها بدون بازگشت بهِ
ثوابی ده به ثــاء آن ثیــــــــابی * لباسی در خور و شأن و حسابی
به هر جیمی از آن زیبای جامش * ز هر حائی به حکمت های نامش
به هر خائی عطا کن خیری از آن * به هر دالش دلیل سِــیری از آن
به هر ذائـی نصـــیبم کن ذکــــاوت * به هر رائی گشا درهای رحمت
زکـاتــم ده بـه هـر زائـــی ز آیـات * طهارت در زکات باشد بدایــات
سعادت بخش به هر سین از کتابت * مطهّر کن وجودم غیــــر بــابت
میان شین عشقت شــــاهدی بــــود * به هر شینی شِفاء راقــدی بـــود
الهی شین عشــــقت در بـــــر آرم * شِفاء دل به آن شین است کــــارم
به هر صادی صداقت را بیفروز * جنود عقل اینجا هست پـیـــــروز
به ضائی کن دلم را نور و روشن * به طایی همچو طـاها باغ گلــشن
به طائی زان طــراوت را ببــخشا * به شادی خرّمـی سرسبز مصــفا
به هر ظائی خطر ها را ظفر کن * حیـــات جاودانم پر ثمــــــر کن
به هر عـــینی مـرا دانــای رازی * به هر غــینی غـِنای بی نیـازی
به هر فائــی عطـا کن رستگاری * نه پیوستـــه چو دلبسته به خاری
به قافش در کمین قربت تــــــــو * چو مجنـون در هوای صحبت تو
به هر قافی مرا ده قربت خویش * پناهم ده مرا از غربت خویش
به کاف آن کرامت کن عَطایم * چو از فرزنــد آدم بــــــود نایـَـــم
الهی ده به هر لامی ز آیـــــــات * به لطــف و مِهر مَهروی ولایات
به هر میمی مرا پندی بیـــاموز * ز آیات حبیـبـــم هر شب و روز
به هر نونی مرا نوری عطا کن * جهـــان جـــــاودانم را صفــا کن
به هر واوی به امیــــــد وصالت * به یادِ وصل و ایصــال کمالـــــت
به هر هائی هدایت روزی ام کن * صراط المستقیــم پیـروزی ام کن
هدایت ها به هاء درگـــــه هوست * چو شک ها مُضمَحِل گردد، هو اوست
یقین باشد به یاء آخرین حـــــرف * که شکّ و وَهم آنجا غَرق در ژرف
چو دریای یقین بس صاف باشـــد * مر آدم را در این بحر کاف بــــاشد
الهی روزی ام می ده به هر یـــا * یقینی تا از او جوشیـــــده دریــــا
چو مُلک آسمانها و زمین هـــــم * که بینند مردم اهل یقـــــین هـــــــم
صفای مؤمنان اینگونه بوده است * که چشم موقنان را دل ربوده اســت
ادیب عشق عطا کن از وَلایت * از آن شُرب طهور، جام سقــــــایت
همان حوض ظهُور کوثر عشق * همان شُرب طهُور مَحضــر عشـق
حیات جاودان در جام بودست * سَقیهُم رَبّهُم زآنـــجا نمـــودســـــــت
بدان، جام در جهان جان باشد * هم او را نزد حق قرآن باشـــــــــــد
شرابی می دهد از آن تجــــلی * تمام عاشقان را زین مُصــلـــــــــی
ادیبانه بکوش در طیر جانــان * اگر خواهی بگیری جامـــــی از آن
زغیر حق دلت را پاک گـــردان * شود آیات حق بر تو نمـــــــــــایان
ستایندۀ نام پاک اولیاء - محمد ادیب نیا
برچسب : نویسنده : madibniaa بازدید : 24