حقیقت دل انسان دریای بی انتهاست

ساخت وبلاگ

دل انسان دریای بی انتهاست

       اگر به عمق دریا بروی، به باطن رفته ای و اگر به ظاهر اکتفا کنی، از دریا غافل شده ای. ما در واقع  خود دریایی هستیم. دل انسان دریاست، دل، بیکرانه و وسیع است؛ البته ما وقتی دل می گوییم، کسی فکر نکند که به قلب پزشکی اشاره می کنیم، در حالی که قلب پزشکی، یک قطعه گوشت صنوبری شکل است که مرتب می تپد؛ اما قلب واقعی دریچه اش به دریای بیکران باز است. قلب انسان، افق وسیعی دارد و گستردگی اش به اندازه هستی است. به قول حکیم سنایی:

پاره‌ای گوشت نام دل کردی        دل تحقیق را بحل کردی

تو ز دل غافلی و بی خبری         دگرست آن دل و تو خود دگری

دل بود راه آن جهانی تو             لیک دل را ز دِه ندانی تو

پر و بال خرد ز دل باشد            تن بی‌دل جوال گِل باشد

خشک و بی‌بر بمانده اندر گِل       چون بُرند از درخت خرما دل

باطن تو حقیقت دل تست             هرچه جز باطن تو باطل تست[1]

       بنابراین در دل آدمی همه چیز غرق است. دل آدمی دریا صفت است. هیچ موجودی نمی تواند دل آدمی را بخورد؛ اما این گوشت صنوبری را هر جانداری می خورد. ما چون خودمان را فراموش کرده ایم، دچار اوهام شده ایم، لذا به ظواهر دل می بندیم. و مسئله مهمتر این است که ما خودشناسی نداریم. دل دریا صفت آدمی را به ظواهر پست بستن آیا انصاف است؟ اصلا نامعقول است. قول مولوی:

گفت آثارش دلست ای بوالهوس        آن برون آثار آثارست و بس

باغها و سبزه‌ها در عین جان           بر برون عکسش چو در آب روان

آن خیال باغ باشد اندر آب              که کند از لطف آب آن اضطراب

باغها و میوه‌ها اندر دلست              عکس لطف آن برین آب و گلست

گر نبودی عکس آن سرو سرور       پس نخواندی ایزدش دار الغرور

این غرور آنست یعنی این خیال       هست از عکس دل و جان رجال

جمله مغروران برین عکس آمده       بر گمانی کین بود جنت‌کده[2]



[1] . سنایی، حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه، الباب الخامس فی فضیلة العلم.

[2] . مولوی، مثنوی معنوی، دفتر چهارم، بخش51.

اصول زندگي...
ما را در سایت اصول زندگي دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : madibniaa بازدید : 144 تاريخ : سه شنبه 30 خرداد 1396 ساعت: 6:27