قدر و سحر و آب حیات؛ باده از جام تجلی صفات

ساخت وبلاگ

قدر و سحر و آب حیات؛ باده از جام تجلی صفات

دوش وقت  سحرازغصه نجاتم  دادند

واندر آن ظلمت شب  آب حیاتم  دادند

بیخود از شعشعه پرتو ذاتم کردند                     باده از جام تجلی صفاتم دادند

چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی     آن شب قدر که این تازه براتم دادند

بعد از این روی من و آینه وصف جمال      که در آن جا خبر از جلوه ذاتم دادند

من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب     مستحق بودم و این‌ها به زکاتم دادند

هاتف آن روز به من مژده این دولت داد     که بدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند

این همه شهد و شکر کز سخنم می‌ریزد      اجر صبریست کز آن شاخ نباتم دادند

همت حافظ و انفاس سحرخیزان بود

که  ز  بنـد  غـم  ایام   نجـاتم  دادند

 (حافظ اهل راز، غزل شماره ۱۸۳)

اصول زندگي...
ما را در سایت اصول زندگي دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : madibniaa بازدید : 292 تاريخ : چهارشنبه 17 شهريور 1395 ساعت: 8:07