مناجات عرفانی
چشم انتظار وحشی شکار
تا کی در انتظار گذاری به زاریم
باز آی بعد از این همه چشم انتظاریم[1]
دیشب به یاد زلف تو در پردههای ساز جانسوز بود شرح سیه روز گاریم
بس شکوه کردم از دل ناسازگار خود دیشب که ساز داشت سر سازگاریم
شمعم تمام گشت و چراغ ستاره مرد چشمی نماند شاهد شب زنده داریم
گفتی هوای لاله عذاران ری خوش است پنداشتی که بوالهوس لاله زاریم
طبعم شکار آهوی سر در کمند نیست ماند به شیر، شیوه ی وحشی شکاریم
سندان به سرزنش نتوان کرد پایمال سر کوبیم زیاده کند پا فشاریم
شرمم کشد که بی تو نفس میکشم هنوز تا زنده ام بس است همین شرمساریم
تا هست تاج عشق توام بر سر ای غزال
شیرین بود به شهر غزل شهریاریم[2]
[1] . وزن شعر: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (بحر مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف).
[2] . دیوان شهریار، گزیدهٔ غزلیات، غزل شمارهٔ ۹۶ - وحشی شکار.
برچسب : نویسنده : madibniaa بازدید : 142