عارف ربّاني و نشانه های او

ساخت وبلاگ

عارف ربّاني

سالك يا همان عارف ربّاني  لحظه اي از اوامر الهي هر چند جزئي تخلّف نمي كند و گرنه عارف حقيقي نيست.

نشانه هاي عارف ربّاني:

عارف حقيقي به ريش و سبيل بلند، كشكول و تبرزين، يا علي گفتن در كوچه و بازار و يا خانقاه و… نيست. حافظ گويد:

نه هر كه چهره بر افروخت دلبري داند         نه هر كه آينه سازد سكندري داند

نه هر كه طرف كله كج نهاد و تند نشست         كلاه داري و آيين سروري داند

 عرفان الهي در دل مي نشيند و آثار عبادت و بندگي در سيماي عارف نمايان مي شود. عارف حقيقي مي تواند در هر لباسي چون: كارگر، كارمند، روحاني، كسبه، تاجر، مدير و معلّم و … ديده شود مانند رجبعلي خياط كه در تهران يك خياط بود. شيخ حسنعلي اصفهاني در روستاي نخودك مشهد با گياهان داروئي به طبابت مي پرداخت و در ضمن به حل مشكلات غير پزشكي مراجعان نيز همّت مي گماشت. او در عين حال كه به اخبار ما بعد هم خبر مي داد و قدرت دخل و تصرف در طبيعت را نيز داشت امّا هيچ وقت براي مايحتاج شخصي اش از آن توانائي هايش استفاده نمي كرد[1]. جهانگیر خان قشقایی ابتدا نوازنده ی ایل خودش بود. مرحوم حسن کرباسی در یزد مغازه دار بود ملا قلی جولا بافنده بود. سید هاشم حداد نعلبند بود. امام خمینی رهبر بود. محمد صادق تخته فولادی ابتدا رنگرز و در جواني سنگ کار بوده است. كل احمد آقا كفاش بوده.

از شگفتيهاي عارفان حقيقي بي نشان و گمنام و سكوت آنهاست؛ يعني نداشتن ادّعا:

هر كه را اسرار حق آموختند         مُهر كردند و دهانش دوختند

گاهي بعضي از كار هاي خارق العاده كه موجب شگفتي ديگران مي شود از آنها سر مي زند مانند: خبر دادن از غيب، استجابت دعا، تصرف در موجودات عالم طي الارض و… كه به آنها كرامت مي گويند. اين كارها توأم با هيچ گونه ادعايي بوده و در مرحله ي اول، با انكار آن در نزد سايرين و در مرحله ي دوم با توجيه آن جهت گمراه نمودن اذهان مطّلعان مانند:

در مشهد مرد خيّر و صالحي بود. روزي يكي از دوستانش مهمان او بودند. او موقع باز كردن پنجره گنبد حضرت رضا (ع) را ديد و بلا فاصله سلام كرد. دوستش مي گفت: من آنجا كه نشسته بودم جواب سلام او را از طرف گنبد شنيدم. گفتم: “حاج آقا! من جواب سلام را شنيدم!” آن آقا هم در حرف خيلي استاد بود بلافاصله گفت: “ تو استعدادت خوب بود كه شنيدي. والّا اين معصومان به همه جواب مي دهند.” او خودش را هم با اين حرف از داشتن كرامت خارج كرد.

يكي از طلاب مدرسه صدر كه در محل سكونت آخوند كاشي بود گويد: شبي از خواب بيدار شدم وضو ساخته و آماده براي نماز مي شدم كه ناگهان شنيدم كه تمام تمام در و ديوار و سنگريزه هاي مدرسه  همصدا نواي “ سبوح قدوس، رب الملائكه والروح ”[2] سر داده اند. مركز صدا را جستم. ديدم مرحوم آخوند كاشي سر به سجده گذاشته و ذكر شريف را مي گويد و تمام ساختمانها و سنگريزه ها با او هم صدا مي شوند. فردايش جريان را برايش گفتم. با خونسردي فرمودند: “تعجّب از توست كه به چه علّت گوش تو باز شده تا چنين آوازي بشنوي هان تو چه كرده بودي كه توفيق شنيدن را يافتي؟”

و در نهايت با وعده گرفتن جهت عدم افشاي راز همراه مي شود. نه اينكه بازار كرامات راه مي اندازند و فخر و مباهات و خود نمايي كرده و منبع در آمدي براي خود قرار دهند.

در قرآن كريم كراماتي به برخي از اولياء هم چون حضرت مريم (س) و آصف بن برخيا وزير سليمان نسبت داده شده است.

البته عرفان حقيقي نيز مراتبی دارد چنانكه مولوي گويد:

از تبتّل[3] تا مقامات فنا                       پلّه پلّه تا ملاقات خدا

شيخ حسنعلي اصفهاني (نخودكي) مي گفتند: در مشهد شخصي بود اهل رياضت بنام سید هندی  دوستي داشت بنام سيد صحاف كه از او خواسته بود ذكري برايش بياموزد. سيد هندي از او خواسته بود كه لباس و خوراك حلال تهيه كند. او طبق دستور پارچه ها و خوردني هاي زياد نزد استاد برده بود و استاد از بين آنها فقط يك كرباس ( پارچه ي ارزان قيمت ) و مقداري از حبوبات را حلال تشخيص داده و از او خواسته بود كه از كرباس لباسي تهيه كرده و از حبوبات غدايي تهيه كند. پس روزه گرفته و هر شب چهار ده هزار مرتبه صلوات بفرستد. سيد صحاف طبق دستور عمل مي كند. تا اينكه در شب جمعه ي دوم نا گهان مي بيند كه سقف اتاق برداشته شد و ديگر مانعي نيست و او آسمان و ستاره ها را مي بيند. بعد افراد نوراني را مي بيند كه آمدند. و او از ديدن آنها بيهوش مي شود. تا موقع نماز صبح بيهوش بوده وقتي صبح خدمت استاد مي رسد و جريان را مي گويد: استاد مي گويد: شما با دستوري كه گرفته و انجام داده بودي ظرفيت ديدن نور را نداشتي وگرنه وقتي حجاب مادي سقف برداشته شد تا ملكوت آسمان را نيز مي ديدي[4].

آب مایه ی حیات است - روح عطیّه الهی در کالبد انسان است – برای انسان بهره ای جز سعی و تلاش او نیست – انسان ها معادن طلا و نقره اند.          

معرفت نشانه حیات است – روح است که از خداست و انسان را خدایی می کند –  هر چند عوامل زیادی درتوفیقات سیر و سلوک دخیلند ولی به نص قرآن سعی و تلاش نقش مهمی ایفا می کنند – انسانها چون پیمانه هایی هستند با ظرفیت های متفاوت در نتیجه توانائیهایی در حد ظرفیتشان

كرامات غير از آنچه دراويش و علي الّهي ها و مرتاضان هندي انجام مي دهند است. هر چند تعدادي آنها نيز از طريق تقويت نفس و رياضت حاصل مي شود ؛ ولي رياضت آنها اكثراً سخت و بيشتر غير مشروع مي باشد.

اگر از راه مقايسه در آييم:

1- ارتزاق از نان حلال: عرفا مانند حماری عمل نمی کنند که هر کجا علف زاری ببیند بدون بکار گیری تعقل و تفکر به اینکه مرتع از آن صغیر است یا کبیر، فقیر است یا غنی، یتیم است یا بالغ، عامی است یا عالم، از حلال است یا حرام و ... سرش را پایین انداخته و شروع به چریدن آن کند:

روزي شخصي آهويي را شكار كرده و گوشت آن را پيش يكي از علماي بزرگ آورد و گفت: بخوريد كه حلال است زيرا تير را خود ساخته و سوار بر اسبي بودم كه آن را از پدرم به ارث برده ام.

عالم گفت: بیاد دارم كه روزي پادشاهي دو پرنده ي دريايي را شكار كرده و پيش استادم آورد كه بخوريد كه حلال است زيرا آنها را بوسيله ي سگ شكاري خودم صيد كرده ام.

استاد گفت: سخن از دو پرنده نيست بلكه سخن از از سگ شكاري است كه معلوم نيست كه مرغ و خروس كدام پير زن را خورده تا قوت گرفته و آن دو پرنده را براي تو شكار كرده است.

حال صحبت از گوشت آهو و اسب  نيست بلكه صحبت از خوراك اسب است كه معلوم نيست در مزرعه ي چه كسي شكم خود را سير كرده تا براي تو سواري دهد تا با آن به شكار بروي[5].

بارها اینجانب خود شاهد بودم وقتی هدایایی توسط مردم عادی از اقصار نقاط ایران برای عارف معاصر مرحوم آیت الله بهجت (متوفی 1388 هـ ش ) می آوردند از نزدیکانش که در رأس آنها فرزند بزگوارش که در اطراف او حضور داشتند هیچ کس حق دریافت هدیه ای حتی ناچیز نداشت مگر با اجازه ی شخص خودش.

غذاي حرام قلب را چنان فاسد مي كند كه سركه عسل را، بطوريكه موعظه خدا و پيامبر و امام هم در او اثر نمي كند چنانچه نصيحت امام حسين (ع) در روز عاشورا در دل اهالي كوفه و شام فايده اي نداشت.

حسنعلی اصفهانی در مهمانی حتی از ماست گاوی که شبانه یک بار از علف باغ همسایه چریده بود نخوردند[6].

حتی بعضی از این فراتر عمل می کنند:

سيد محمد باقر قزويني خواهر زاده بحرالعلوم نقل مي كند: روزي به اتّفاق سيد مرتضي نجفي به زيارت يكي از صلحا رفتيم. چون خواستيم برخيزيم، آن مرد صالح عرض كرد: امروز در منزل ما نان تازه طبخ شده است. دوست دارم از آن ميل بفرمائيد. آقا سيد مرتضي نجفي قبول كرد. چون سفره آماده شد سيّد لقمه اي از نان در دهان گذاشت پس عقب نشست و هيچ ميل نفرمود. صاحب منزل پرسيد چرا ميل نمي فرمائيد؟ فرمودند: اين نان را زن حائض پخته. پس نان ديگر آوردند و سيّد ميل فرمودند[7].

از قول سيد بن طاووس  به استناد آيه ي 121 سوره ي انعام كه آمده: از آنچه نام خدا برآن ياد نشده نخوريد، گفته شده كه هر طعامي كه هنگام آماده كردن آن نام خدا برآن خوانده نمي شد ميل نمي فرمودند.

واي بردوره اي كه بجاي بردن نام خدا هنگام پخت، موسقي و آلات لهو استعمال نمايند و نعمت خدا را با معصيت همراه كنند. بدتر از آن از گندم و جویي كه زكات و حق فقيران و مستمندان در آن است استفاده شود و يا در زمين غصبي كشت شود.

سید زین الدین طباطبایی معتقد است: بعضی از میهمانی های متعارف چون جشن های تولد که زن ها بر مردها تحمیل می کنند و مردان چاره ای جز قبول آنها را ندارند  استفاده از آنها حرام است.

2- مبدأ و منشأ كارهاي خارق العاده ي آنها شيطان، اجنّه و موجودات شرير هستند، در صورتي كه  منبع كرامت اولياء خدا: خداوند، فرشتگان و موجودات مقدّسند.

روزی درویشی از علیشاه پاکستان نزد رجبعلی خیاط آمد و گفت: به همه ی خانقاه ها و سوراخ سمبه ها رفته و سری زده ام و کار همه را جز دغل بازی چیزی ندیده ام. حالا تک و تنها و غریب شده ام.  دیگر نمی توانم باکسی ارتباط برقرار کرده و دوست شوم. بنظر شما من در پاکستان با چه کسی می توانم دوست شوم. شیخ سرش را پایین انداخته و کمی توجه کرد و بعد آدرس شخصی را دقیقاً تا خانه و حتی قد و قواره ی شخصی را به او داد. از او پرسیدند: آیا تا به حال پاکستان رفته ای. گفت: نه[8].

3- كرامت اولياء در جهت خير و نجات بشر است[9] و در هر زمان و هر مكان دست به كرامت نمي زنند و برای کارشان هم وجهی دریافت نمی کنند. در صورتي كه مرتاضان و دراويش چنين نيستند.

4- مرتاضان و دراويش توانايي انجام كارهاي مشخّص را دارند و بيشتر جهت خود نمائي چون: خوردن شيشه و زدن ميخ به سر خود و  فروبردن خنجر در شكم و … اين كار ها را انجام مي دهند و يا دعاي آنها در مورد خاصّ مستجاب مي شود ولي اولياء خدا به اذن خدا در همه ي امور توانا بوده و كرامات آنها تكراري نيست.

احمد آقا فرزند آیت الله انصاری در حدود سالهای 1342 – 1325 شمسی در همدان با یکی از دراویش بنام سید علی کاشف دوست بود. کاشف به احمد آقا پیشنهاد داده بود که اگر پدرت اجازه دهد من تو را با طی الارض به زیارت مکه و مدینه ببرم که آیت الله انصاری موافقت نکرده بود و به فرزندش گفته بود که او را نزد من دعوت کن. ولی درویش از رفتن به نزد او خود داری کرده و گفته بود : پدرت خیلی قوی است و کار های مرا بچه گانه می پندارد و اگر من نزدش بروم همه ی کراماتم را از دستم می گیرد ولی من دلم به اینها خوش است و نمی خواهم انها را از دست بدهم[10].

شهريار شاعر معاصر در مورد لطف الهي و بريدن از چند بت دروني گويد:.... صوفی شده و گیر دراویش افتاده بودم و از ملت بریده بودم و در فرهنگ و محیط آن روز که از اسلام خبری نبود باز درویشی غنیمتی بود که هو حقی می گفتم فهمیدم که از مسلمین بریده و از جاده اصلي منحرف شده ام[11].

5- اولياء خدا در محلي جمع و بازار كرامت راه نمي اندازند: بلكه بنا به ضرورت و اغلب، به جهت رفع مشكل و برآوردن حاجتي از حاجات مردم، كرامتي اظهار مي دارند، و آن را سبب فخر و مباهات خود نمي دانند: در صورتي كه دراويش و مرتاضان بيشتر براي جلب محبّت مردم عمل مي كنند.

6- عارف طاعات و عبادات را نه به شوق لقاي بهشت و نه از ترس عذاب جهنّم انجام مي دهد.  چنانکه حضرت علی (ع) می گفت: من خدا را نه به طمع بهشت اطاعت می کنم که بندگی تاجر پیشگان است و نه از ترس جهنم که عبادت بردگان است عبادت می کنم. بلکه خدا را به جهت اینکه شایسته ی عبودیت و بندگی یافتم، عبادت می کنم[12]. البته نه اينكه عارف از بهشت خوشش نمي آيد و يا از آتش جهنّم نمي ترسد. بلكه هدف عارف از طاعات و عبادات براي رسيدن بخدا و تقرّب معنوي اوست. مثل عارف در طاعات و عبادات جهت وصال حق بدان ماند كه كسي مشتاق ديدار دوستي است كه جهت ديدار به نزد او مي رود؛ هدف او از اين حركت ديدار دوست است، امّا اگر دوست او بجهت پذيرائي از او ميوه و يا شربتي نيز به او تعارف مي كند تناول مي كند ولي نه اين است هدف او از ديدار دوست خوردن ميوه و شربت باشد.

7- دراویش با ریاضت نفس خود را قوی می کنند ولی عرفا با تمسک به « قَد اَفلَحَ مَن زَکّاها »[13]به تحقیق کسی رستگار شد که خود را تزکیه کرد. گاهی بعضی از عرفا با آنکه امکانات رفاحی داشته و منع شرعی هم نداشتند برای مبارزه با شیطان که همواره انسان را به رفاه طلبی و تنوع طلبی سوق می دهد مانند آیت اله کوهستانی راه ریاضت در پیش گرفته اند. آمده:

شیخ عباس قوچانی گوید: زمانی در عنفوان جوانی خود سرانه ریاضت پیش گرفته و افراط در آن داشتم وقتی استادم از موضوع اطلاع پیدا کرد مرا از ریاضت و تند روی در آن منع کرد گفت:  رسیدن به کمال به عنایت نیاز دارد نه ریاضت. این طور نیست که انسان از کار و زندگی دست کشده و دنبال حق باشد نه اینطور نیست. در زمان رسول اکرم (ص) به کسانی که زهد اختیار کرده و در مسجد به عبادت می پرداختند گفت: به خانواده ی تان چه کسی رسیدگی کرده و خرجی خانه و خانواده ی شما را چه کسی پرداخت می کند و ... . من که پیامبر شما هستم در عین حال هم به عبادت می پردازم هم کار می کنم هم با همسران معاشرت می کنم و به امور اجتماعی می پردازم.

 عارف فرزانه آیت الله سید مرتضی طالقانی که عمری را در سیر و سلوک سپری کرده و به مقامات عالی رسیده بود نوشته اند در اواخر عمر تأسف می خورد که چرا ازدواج نکرده است.

حاجی مؤمن: حاجی مؤمن سرایدار مسجد سردزک شیراز گوید: در ایام جوانی اشتیاق وافر به دیدن امام زمان (ع) طوری مرا فرا گرفته بود که از خورد و خوراک انداخته و هر روز نحیف تر و لاغر تر می شدم بطوریکه روزی بر اثر ضعف بی هوش به زمین افتادم، ناگاه صدایی به گوشم رسید: حاجی مؤمن برخیز از غذایی که برای تو آورده اند تناول کن و …  این راهش نیست.

بلند شده و شخص نورانی را کنارم دیدم ایشان به من فرمودند: « شما همراه امام جماعت مسجد به مشهد بروید! در قم شخصی را ملاقات خواهید نمود به دستور های او عمل کنید.» مبلغی هم پول به من مرحمت فرمودند. و از نظرم ناپدید شدند[14].

8 – عرفا هیچ وقت کاری به نفع خود انجام نمی دهند و فقط نظر خدا برای آنها شرط است: پاهاي عارف بزرگ حضرت آيت ا… بهاءالديني در اواخر عمر بر اثر سكته فلج و از كار افتاده بود. چون اين پيشامد را نزد عارف حيّ الزمان آيت ا… بهجت بيان مي كنند، ايشان مي فرمايند: “بيست تا بسم الله الرّحمن الرّحيم بگويد و برخيزد و راه برود!”. فرمايش ايشان را به بهاء الدّيني مي رسانند. ايشان لبخندي زده و مي گويد: همين طوري بودنم بهتر است[15].

ابوبكر علي المصيصي كه از جمله ابدال ( مردان خدا و مستجاب الدعوه) بود سي سال به مرضی مبتلا و در بستر بيماري بود. اصحابش او را گفتند: مي خواهي از اين بيماري خوب شوي؟ گفت: نه ! گفتند: چگونه است كه نه مرگ مي خواهي و نه بهبودي؟ گفت: اگر يكي از اين دو را بخواهم، دقيقا" خلاف آن چيزي را خواسته ام كه خواست خداست. مرا به اين فضولي چه كار كه چيزي خلاف مشيت خداوند بخواهم. من بنده مملوكم و خداوندگار آن چه  صلاح من باشد بهتر مي داند و خودش انجام ميدهد.

به با یزید بسطامی گفتند: از خدا برای خودت چیزی بخواه. گفت: از خدا می خواهم که چیزی از او نخواهم.

من از درمان و درد و وصل و هجران

                                  پسندم  آن  چرا  جانان  پسندد (بابا طاهر)

9 - عارف کار های عبث و بیهوده ( لعب ) انجام نمی دهد چه در حرف باشد بنام شوخی و مزاح و چه در فکر و خیال  باشد چه در عمل که برای آخرتش نفعی نداشته باشد:

عارف اهل رياضت حضرت آيت ا… كشميري مي گفت: “روزي خسته از درس با دوستان در صحن حضرت امير المؤمنين با دوستان سرگرم صحبت بوديم، كه ناگهان شخصي عبا بسر به نزديك من آمده و دستي به من زد و فرمود:«ماللّعب خلقنا»[16] (ما براي بازي آفريده نشده ايم ) او جناب آقاي بهجت بود. اين امر مرا متوجّه كرد.” كه بعد ها به مقامات عالي عرفان رسيده بود.

ملاقات خلیفه ی دوم با اویس قرنی معروف است: در زمان خلافت عمر  ملاقاتي بين او و خليفه دوم اتّفاق افتاد و عمر زهد او را ستود. پس گفت: كيست كه اين خلافت را از من به يك قرص نان خريداري كند؟ اويس گفت: آنكس را كه عقل باشد بدين بيع و شِری سر در نياورد و اگر تو راست مي گويي بگذار و برو تا هر كه خواهد برگيرد. گفت امورات كشور اسلامي ماند. گفت مگر تو صاحب اختيار دين و مردمي؟ صاحب اختيار همه خداست. يكي پيدا مي شود و اداره امور مي كند. آنگاه عمر گفت: مرا دعا كن!  اويس پاسخ داد من از پس هر نماز مؤمنين و مؤمنات را دعا  مي گويم. اگر تو با ايمان باشي دعاي من ترا دريابد و الاّ من دعاي خويش ضايع نكنم.

10 – عدم انجام کارهای خلاف طبیعت: معمولاً عرفا مخصوصاً در مورد خودشان کاری خلاف نظام طبیعت انجام نمی دهند.

شیخ حسنعلی اصفهانی به شغل طبابت اشتغال داشت. او به استناد: « ابی الله ان یجری الامور الا به اسبابها ».  می گفت: برای امور دنیوی اسباب و وسیله ی دنیوی نیاز است. ما وسیله هستیم شفا با خداست. چه وقتی حضرت موسی (ع) به کوه طور می رفت، مبتلا به قولنج شد. شفای خود را از خدا خواست. خطاب آمد به دکتر مراجعه کن. عرض کرد توکه کلیم اللهی و مرده را زنده می کنی و کور را شفا می دهی آنگاه من به دکتر دنیوی مراجعه کنم؟ خطاب آمد : ما این گیاهان را بیهوده نیافریدیم و علم طب را بیهوده به انسان الهام نکردیم . حال تو می خواهی این همه را عبث بگذاریم و در پی شفای تو باشیم ؟ و یا زمانیکه در بستر بیماری می افتد پسرش می پرسد: تکلیف چیست ؟ گوید: من فلان روز رفتنی هستم و دکتر و دوا و درمان سودی ندارد. ولی تکلیف ظاهری بر این است که مرا به بیمارستان ببرید و دکتر دارو تجویز کند و من نیز داروها را مصرف کنم و چنان که گفته بود شد.

و یا زمانی که دزدی در نظر داشت از دیوار خانه بالا رود علیرغم اینکه توان معنوی انصراف از کارش را داشته و یا سایر وسیله های دفاعی از تفنگ بادی جهت ایجاد صدا و فراری دادن دزد استفاده می کند[17].

تمام ائمه با آن همه مقام و قدرت معنوی هیجگاه چه برای ارتزاق و چه انجام امور دنیوی خارج از چهار چوب اسباب دنیوی عمل نمی کردند چه حتی امام حسین (ع) در میدان کربلا کمک زعفرجن را رد کرد و فرمودند: قدرت من برای نابود کردن دشمن بمراتب بالاتر از شماست ولی اگر من چنان کنم این جماعت گمراه به چه وسیله ای مورد آزمایش قرار گیرند. ما با اتکا به نیروی جسمی انسانی با دشمن مبارزه می کنیم. و یا سید هاشم خارکن در زمان نادرشاه از خارکنی و فروش آن و رجبعلی خیاط از خیاطی و حسنعلی اصفهامی از عطاری ارتزاق می کردند.

در زمان جنگ ایران و عراق تعدادی از علماء خدمت عارف فرزانه معاصر آیت الله بهجت رسیده و در خواست کردند که کاری بکند که صدام سقوط و یا از بین برود. ایشان فرمودند: « نزد ما اذکار و اورادی وجود دارد که اگر خوانده شود به او مهلت داده نخواهد شد ولی مصلحت نیست در عین حال که می دانیم بعد از او چه خواهد شد و بدتر از او نخواهد آمد[18].

شیخ رجبعلی خیاط برای حاج محمد هندی که بخاطر نمازش قطار را با قدرت معنوی خودش نیم ساعت به تأخیر انداخته بود می گوید: برای این کارت هزار بار باید استغفار کنی[19].

11- برای عرفا بود و نبود فرقی ندارد چه مقامی بر او بدهند و یا تأییدش کنند و یا از دستش بگیرند و یا تکذیب اش کنند:

خبر نگاري از امام خميني موقع آمدن از فرانسه به ايران پرسيد: اكنون كه با پيروزي به ايران باز مي گرديد چه انگيزه داريد؟ گفتند: هيچ ! و در هواپیما هم که در مسیر فرانسه به ایران بوده خونسرد  اعمال روز مرّه ی خود را چون خواندن قرآن، نماز و ذکر و ... انجام می داده.

چرا علما و عرفا مخالطت بيشتر با مردم را توصيه نمي كنند؟

اي فرزند، بدانيد كه رفت و آمد و مخالطت با مردم ، بيماري  و دردي سهمگين است .كاري است كه سخت انسان را از ياد خداي جلّ جلاله باز مي دارد . امروز اين دشواري به همان جا رسيده كه در زمان جاهلي داشت كه به جاي عبادت خدا به پرستش بت ها مي پرداختند . پس اي فرزند ، چندانكه مي تواني از رفت و آمد زياد با مردم بپرهيز كه من آزموده ام و

 ديده ام كه رفت و آمد بسيار با مردم در دين مايه ي بيماري هاي خطرناك است و از جمله گرفتاري هاي آن اين است كه به امر به معروف و نهي از منكر گرفتار مي آيي .پس اگر از سر راستي واداي امانت به اين كار پردازي ،  به يقين همه دشمن توگردند ، و به جاي آنكه به ياد خدا باشي به دشمني با مردم مشغول خواهي شد و اگر با آنها به دو رويي و مدارا پردازي پس آنها در مقابل خداي جلّ و جلاله خدايان و الهة تو خواهند شد و در پيشگاه خدا رسوا خواهي بود. چه اينكارت به منزله ي به تمسخر گرفتن خداست و شكستن حرمت خدا و آنها كه حرمت خدا را بشكنند ديگر براي پيامبر و پيشوايان حرمتي قايل نخواهند بود . و اين بي حرمتي است كه مقدمه ي انجام كارهاينا پسند خواهد بود . مثالي شاهد بر اين مدعا : اگر در مجلسي مردم كلاه تو را بردارند و يا از روي سبك شمردن و اهانت به تو چيزي را بزور ازتو بستانند ، هر گز از آنان غفلت نمي كني و چنين بهانه اي نمي آوري كه قدرت درگيري با آنان را نداري ، بلكه بسا كه به بهاي جان گرامي و هر چه كه داري با آنان در افتي و براي انتقام از آنان هركوششي كه در قول و فعل بتواني بجاي آوري و از آنان روي بر مي گرداني و ... اين براي دفاع از آبروي خود است پس در مقابل هتك حرمت الهي چگونه در برابر ديگران از او دفاع خواهي كرد؟

از جمله زيان هاي معاشرت بسيار با مردم به عهد و پيمان مردم بيشتر از عهد و پيمان باخدا اطمينان ميكني چه بسا مردم به جهات مختلف نتوانند وفا به عهد كنند و اين عدم وفا به عهد آنها شما را به گرفتاريهايي مشغول كند.

ديگر از خطرهاي مخالطت با مردم آن است كه وعده ها و تهديد هاي آنها را از وعده ها و تهديد هاي خداي جلّ و جلاله خطرناك انگاري.

خوي معاشرت بيشتر با مردم آن است كه مدح آنها را دوست مي داري و از بدگوئي آنها را نمي پسندي. با اين احساس از محبّت و مذمّت خداي باري و تعالي غافل مي شوي

از ديگر خطر هاي مخالطت با مردم توجه به احسان مردم و تشكر از آنها بيشتر از توجه به احسان خدا و شكر نعمتهاي او خواهد بود.

از جمله خطرات معاشرت با مردم به فساد كشيده شدن عبادات است بطوريكه ديدار مردم بيشتر به خاطر سود جويي دنيا و مادي و يا رفع خطر از آنهاست. در اين معاشرت ها كمتر رضاي خدا مورد توجه خواهد بود.

اي فرزند! بسيار ديده ام كه جنازه اي را تشييع ميكنند و بر مردگان نماز مي گذارند و اين امر مهم كه بيشتر براي عبرت گرفتن است تا انسان متوجه بي ارزشي دنيا بشود وسيله اي شده براي حسابها ( آينده نگري ها ) و تقرب به اوليا و بازماندگان مردگان. ولي اگر مرد صالحي بميرد و كسي از بازماندگان او نباشد كه از راه نماز ميّت و تقرب جستن به او نفعي داشته باشد تشييع كنندگان جنازه او بسي اندكند و اينجا دستور الهي مبني بر شركت در تشييع تباه مي گردد. امّا اگر كسي فوت كند و از بازماندگانش اميد سودي باشد، بيشتر در تشييع او حضور بهم مي رسانند اگرچه قدرت آزردن تشييع كنندگان و نماز گزاران در آن ها نباشد. و یا ترس از آزردن آنها نباشد و نمازگزاران بسياري ديده ام حتي كساني كه نيازي به سود باز ماندگان متوفي نداشتند.

بدترين معاشرت آن است كه بزرگي ترا به مجلسي دعوت كند در حاليكه مي داني او در صراط مستقيم نيست و يا رئيسي دعوت كند در حاليكه تكيه او بر آن مسند خلاف شرع است. و تو با توجيهاتي در آن مجالس شركت كني و اعتراض بر آنها نداشته باشي[20].



[1] - رجوع:  نشان از بي نشانها، علي مقدادي اصفهاني، انتشارات جمهوري، جلد 1

[2] - ذکری که جبرئیل موقع امتحان حضرت ابراهیم می گفت.

[3] - از دنيا بريدن و قطع وابستگي به دنيا.

[4] - كرامات و حكايات عاشقان خدا به نقل از در ديار صالحان.

[5] - سرگذشت هاي عبرت انگيز، محمد محمدي اشتهاردي.

[6] - نشان از بی نشان ها – 46.

[7] - داستانهاي شگفت دستغيب.

[8] - سلوک عارفانه  ص 113.

[9] - دركتاب نشان از بي نشانها، تأليف علي مقدادي اصفهاني، جلد 1، انتشارات جمهوري،  چاپ هفتم بهار 75، از شيخ حسنعلي اصفهاني 95 مورد مختلف آمده است.

[10] - کرامات و حکایات عاشقان خدا ، جبرئیل حاجی زاده  ص 138.

[11] - داستانهای کشکولی میر خلف زاده  ج 1.

[12] - نهج البلاغه دشتی حکمت 237.

[13] - آیه ی 9 سوره ی شمس.

[14] - داستانهای شگفت، آیت الله دستغیب.

[15] - گوهرهاي حكيمانه، هدي عاصمي ، انتشارات طوبي محبّت ، بهار 84 ص154

[16] - این جمله ای بود که حضرت زکریا (ع) موقعی که هنوز خرد سال بود و بچه ها او را به بازی دعوت می کردند می گفت.

[17] - نشان از بی نشان ها  - 40.

[18] - فریاد گر توحید، انتشارات انصاری.

[19] - کمیای محبت، محمدی ری شهری.

[20] برنامه سلوك عارفان، دكتر علي شيرواني، سيد بن طاووس.

اصول زندگي...
ما را در سایت اصول زندگي دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : madibniaa بازدید : 199 تاريخ : چهارشنبه 24 بهمن 1397 ساعت: 1:46