اندیشه اسلامی1- درس اول / اهمیت مباحث اعتقادی

ساخت وبلاگ

بخش اول: مبدأ

درس1

اهمیت مباحث اعتقادی

اهمیت و فائده تفکّر

نخستین موضوع برای «تفکر» و «اندیشیدن»

تعریف و آثار اعتقاد به دين

دين و تامين عدالت اجتماعي

ارکان دین شناسی

راه های شناخت

مقدمه

اهميت و ارزش هر علمي به موضوع آن بستگي دارد و در ميان تمام علوم، علم اعتقادات شريف ترين و با ارزش ترين جایگاه را دارد. لذا شایسته است که انسان در چند و چون این علم با ارزش تفکر و اندیشه نماید.

اهمیت و فائده تفکّر

امام علي(علیه السلام) در نامه 31 نهج البلاغه، فوائدی را برای «تفکّر» بیان نموده اند.

ایشان درباره فوائد «تفکّر» می فرماید: «هر كس انديشه خود را به كار گيرد حقايق را مى بيند و راه صحيح را انتخاب مى كند». در واقع حضرت همانند قرآن، اهمّيّت تفكر در امور دنيا و آخرت را بر همگان آشکار دانسته و آن را سبب پیروزی و موفقیت افراد می داند.

آن حضرت در بخشی از نامه 31 «نهج البلاغه» مى فرمايد: (هر كس انديشه خود را به كار گيرد حقايق را مى بيند و راه صحيح را انتخاب مى كند)؛ «وَ مَنْ تَفَكَّرَ أَبْصَرَ». اهمّيّت تفكر در همه امور دنيا و آخرت چيزى نيست كه بر كسى مخفى باشد و تمام افراد پيروزمند و موفق همين راه را پيموده اند. «قرآن مجيد» در اين باره مى فرمايد:

«قُلِ الْعَفْوَ كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآياتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُون * فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ ...»(سوره بقره، آيات 219 و 220)؛

(بگو آنچه افزون بر نیاز است، اينچنين خداوند آيات را براى شما روشن مي سازد، تا شايد انديشه كنيد! * درباره دنيا و آخرت! ...).[1]

ای برادر تو همان اندیشه ای مابقی خود استخوان و ریشه ای

گر گل است اندیشه تو گلشنی ور بود خاری تو هیمه گلخنی

(مولوی، مثنوی معنوی)

نخستین موضوع برای «تفکر» و «اندیشیدن»

اولین چیزی که انسان باید در مورد آن «تفکر» و «اندیشه» کند چه موضوعی است؟

مبداء و معاد؛ نخستين موضوعی است كه انسان بايد درباره آن فكر كند؛ اينكه آغاز هستى از كجا شروع شده؟ مبدأ اين عالم چيست؟ و ما اين مسیر طولانی را چگونه پيموده ايم؟ در كاوش ها و پژوهش هاى علمى نیز اعتقاد به يك مبدأ علم و قدرت كه طرح اصلى آفرينش را با نظام خاصى ريخته است، به ما روشن بينى مي دهد و به دقت و تفكر هر چه بيشتر در همه پديده ها و نظامات هستى بر می انگیزد و اين خود سرچشمه بسيارى از اكتشافات علمى خواهد بود.

روزها فکر من این است و همه شب سخنم که چرا غافل از احوال دل خویشتنم

از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود به کجا می روم آخر ننمایی وطنم

مانده ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا یا چه بوده است مراد وی از این ساختنم[2]

آری؛ مسلماً نخستين چيزى كه بايد روى آن فكر كنيم اين است كه آغاز هستى ما از كجا شروع شده؟ مبدأ اين عالم چيست؟ و اين راه دراز را ما چگونه پيموده ايم؟ موضوعى مهمتر قبل از اين براى فكر و انديشه نداريم، چه اينكه آشنائى با مبدأ هستى و حل اين معما مى تواند كمك زيادى به حل معماهاى ديگر بكند. ممكن است بگوئيد بسيار خوب بايد نيروى انديشه را بكار انداخت، ولى مگر نه اين است كه پاره اى از مكتبهاى فلسفى جديد «مانند پراگماتيسم»[3] به ما توصيه مي كنند كه ارزش و اصالت بلكه وجود هر پديده بسته به نتايج آن است؛ يعنى چيزى كه در زندگى ما نتيجه اى ندارد اصلا بايد گفت وجود ندارد و يا وجود و عدمش در ترازوى فكر و انديشه ما يكسان است.

ما چه الزامى به شناسائى مبدأ نخستين هستى از نظر ادامه زندگى فردى و اجتماعى داريم؟ مگر نه اين است كه ملت هائى همچون «ملت چين» بدون حل اين مسئله زنده هستند و شايد از ما هم بهتر زندگى مى كنند، و هرگز زحمت مطالعه در چنان مسئله پيچيده اى را هم به خود نمى دهند؟ ولى كسانى كه با اين منطق مى خواهند خود را از زير بار فكر و انديشه در مورد اين حقيقت بزرگ كنار بكشند دو مطلب را فراموش كرده اند:

نخست اينكه براى كاوش و مطالعه در مسائل مختلف نتيجه اى بالاتر از «درك واقعيت» تصور نمى شود، و به عبارت ديگر ما هميشه علم را بخاطر علم مى خواهيم و حقايق را بخاطر درك واقعيت آنها مى جوئيم نه فقط بخاطر اثرى كه در زندگى ما دارند.(دقت بفرمائيد)

علم بزرگترين گمشده بشر و درك واقعيات جهان هستى آخرين هدف و آرزوى انسانهاست و لذا در تمام طول تاريخ زندگى بشر شاهد تلاشها و كوششهاى خستگى ناپذير انسان براى درك حقايق هستيم، و بخوبى احساس مى كنيم كه انگيزه درونى نيرومندى ما را بسوى اين هدف مى راند، بدون اينكه خود را مسئول ارتباط علوم و دانش هایی كه بخاطر آنها زمين و آسمان را جستجو مى كنيم، با زندگى روزمره، بدانيم. مگر اين همه تلاش و كوشش كه براى پى بردن به اسرار كهكشان ها و سحابي ها و چگونگى پيدايش عوالم دور دست مى شود به خاطر اثرى است كه آنها در زندگى روزانه ما دارند؟ با اينكه در شرائط فعلى هيچگونه اثر محسوسى براى آنها در زندگى ما به چشم نمى خورد، حتى اگر به فرض محال موشك هایی به سرعت سير نور ساخته شود باز دسترسى ما به آنها امكان پذير نيست و يا اينكه پى بردن به اسرار زندگى مورچگان، و تمدن خيره كننده موريانه و حشراتى مانند آنها كه ساليان دراز افكار دانشمندان را بخود جذب كرده است بخاطر تأثير آنها در زندگى مادى ماست؟ چرا دانشمندان فلكى يا حشره شناس از اين همه تلاش هاى خود خسته نمى شوند؟ زيرا آنها درك اسرار آفرينش را (هر چه باشد) بزرگترين پاداش خود در برابر زحمات طاقت فرسا مى دانند و از عمل خود احساس غرور و افتخار مى كنند.

جائى كه درباره موضوعات ساده اى از جهان هستى چنين فكر كنيم آيا مى توانيم درباره بزرگترين و اساسى ترين مسئله مربوط به پيدايش اين جهان يعنى درباره مبدأ نخستين عالم آفرينش (فرضاً كه در زندگى و سرنوشت ما اثر نداشته باشد) از فكر و مطالعه خوددارى نمائيم؟

ثانياً: اصولا اين مسئله اثر عميقى در زندگى فردى و اجتماعى، مادى و معنوى ما دارد، و سرنوشت ما تا حدود زيادى به آن مربوط است و اصلاح نابساماني هاى كنونى و شكست بن بست هایی كه در زندگى ماشينى فعلى پيدا شده. بدون اعتقاد به آن مبدأ ميسر نيست. آرامش روح و جان ما و باز يافتن قدرت معنوى براى مقابله با مشكلات زندگى بدون اتكاء به چنين مبدئى ممكن نيست. در كاوشها و پژوهش هاى علمى نيز اعتقاد به يك مبدأ علم و قدرت كه طرح اصلى آفرينش را با نظام خاصى ريخته به ما روشن بينى مي دهد و به دقت و تفكر هر چه بيشتر در همه پديده ها و نظامات هستى بر می انگیزد و اين خود سرچشمه بسيارى از اكتشافات علمى خواهد بود.

بنابراين چگونه مي توان گفت حل اين مسئله در زندگى ما اثر محسوسى ندارد و به همين دليل بايد آنرا كنار گذاشت و فكر خود را بخاطر آن خسته نكرد؟[4]

لذا اساس و زير بناي تمام حرکات مادي و معنوي هر انساني عقايد اوست که اگر سالم و صحيح، قوي و بي عيب باشد اعمال و حرکات، افکار و بينش هاي مختلف او صحيح و شايسته خواهد بود.

بنابراين کيفيت و کميت توجه هر انساني به فروع دين یا همان برنامه هاي عملي اسلام، بستگي به ميزان اعتقاد آدمی به اصول آنها دارد. از طرف ديگر در ميان اصول اعتقادي مساله خداشناسي از اهميت و شرف خاصي برخوردار است، زيرا اساس و ريشه همه مسائل عقيدتي و هسته مرکزي تمام افکار جهان بيني انسان موحد، خداشناسي اوست.

امام صادق علیه السلام فرمودند: (اگر مردم مي دانستند که شناخت خدا چقدر با ارزش است به شکوفه هاي رنگين دنيا چشم نمي دوختند و دنيا نزد آنان بي ارزش تر از خاک بود)[5]

با اين مقدمه کوتاه اهميت بحث در اصول عقايد به ويژه اصل توحيد و فوايد و نتايج اعتقاد به دين را بيان مي کنيم.

- آثار اعتقاد به دين :

1 ـ دين به زندگي محتوي مي دهد، اگر دين را از زندگي جدا کنيم جز پوچي و سرگرداني و تکرار، چيزي نمي يابيم.

2 ـ دين رفع تحير مي کند، تحير ازاينکه: کجا بودم ـ کجا هستم ـ براي چه هستم ـ به کجا ميروم.

قال علي عليه السلام: رحم الله إمرء علم من أين و في أين و إلي أين[6].

حضرت علي عليه السلام فرموده: خداوند رحمت کند کسي را که بداند کجا بوده و کجا هست و کجا خواهد رفت.

3 ـ انسان ذاتا تشنه و عاشق کمال است و تنها دين است که انسان را به کمال واقعي هدايت مي کند. امام باقر عليه السلام فرمود: کمال کامل در بصيرت در دين و صبر بر مشکلات و اقتصاد(میانه روی) در امور زندگي است[7].

4 ـ آرامش رواني تنها در پناه دين است. انسان فاقد دين هميشه همراه با اضطراب، ترس، ناراحتي، پريشاني و سرگرداني مي باشد. اگر توجهي به آمارهاي جهاني کنيم بيشترين بيماريهاي رواني و عصبي در جامعه هايي است که در آنها از دين خبري نيست.

الذين آمنوا و لم يلبسوا ايمانهم بظلم اولئک لهم الامن و هم مهتدون؛ [8]

آنها که ايمان آوردند خود را با ستم آلوده نکردند آرامش و امنيت براي آنهاست و آنها ره يافتگانند.

5 ـ تلاش و اميد در پناه دين، آنگاه که حوادث سخت و پيچيده در زندگي انسان رخ مي دهد و همه درها را به روي خود بسته مي بيند و در برابر مشکلات احساس ضعف و ناتواني مي کند تنها ايمان به مبدا و معاد است که به ياري او شتافته و به او نيرو مي دهد و دراين هنگام مي فهمد که تنها نيست و تکيه گاهي بزرگ دارد، پس با عشق و اميد به تلاش و کوشش ادامه مي دهد و بر سختيها چيره مي شود. بنابراين ايمان به مبدا و معاد تکيه گاه بزرگي براي انسان و مايه استقامت و پايمردي اوست و از همين رو رسول گرامي اسلام مي فرمايد: المومن کالجبل الراسخ لاتحرکه العواصف مومن همانند کوه استوار است که او را بادهاي سخت حرکت نمي دهد.

سخنانی از حضرت علي عليه السلام در فوايد دين:[9]

1 ـ الدينُ اقوي عماد = دين قوي ترين تکيه گاه است.

2 ـ صيانهُ المرء علي قدر ديانته = حفظ شدن انسان به مقدار ديانت اوست.

3 ـ الدينُ افضل مطلوب = دين بهترين طلب شده است.

4 ـ اجعل الدين کهفک = دين را پناهگاه خودت قرار ده.

5 ـ الدينُ يصد عن المحارم = دين انسان را از گناهان باز مي دارد.

6 ـ سببُ الورع صحه الدين = درستي دين باعث پرهيزکاري است.

7 ـ يسيرُ الدين خير من کثير الدنيا = مقدار کمي از دين، از دنياي فراوان بهتر است.

8 ـ من رزق الدين فقد رزق خير الدنيا و الاخره= به هر کس دين روزي شد همانا خير دنيا و آخرت داده شده است.

9 ـ الدينُ نور = دين نور است.

10 ـ نعم القرين الدين= دين همراه خوبي است.

تو را دانش و دین رهاند درست در رستگاری ببایدت جست

و گر دل نخواهی که باشد نژند نخواهی که دائم بوی مستمند

چو خواهی که یابی ز هر بد رها سر اندر نیاری به دام بلا

بوی در دو گیتی ز بد رستگار نکو کار گردی بر کردگار

به گفتار پیغمبرت راه جوی دل از تیرگی ها بدین آب شوی

حکیم فردوسی طوسی[10]

دين و تامين عدالت اجتماعي؛

حقيقتا قلم و بيان از تبيين آثار شناخت خداوند و نقش آن در زندگي فردي اجتماعي انسان ناتوان است و اگر انسان ارزش اين شناخت را به درستي بداند به هيچ چيزي جز آن نمي انديشد.

از امام رضا عليه السلام پرسيدند فلسفه عقيده به خدا و پيغمبران و امامان و آنچه از جانب او آمده چيست؟ حضرت فرمودند:[11]، علتهاي بسياري دارد يکي از آنها اين است که کسي که معتقد به خدا نيست از گناهان اجتناب نمي کند و مرتکب معصيتهاي بزرگ مي شود و در انجام هر ظلم و فسادي که برايش لذت بخش است از هيچ کسي حساب نمي برد. طبيعي است کسي که اعتقاد به خدا و قيامت ندارد، عدالت ـ برابري ـ ايثار ـ از خود گذشتگي و بطور کلي همه مسائل اخلاقي از نظر او پوچ و بي محتوي و خالي از مفهوم است، براي چنين فردي فرقي بين ظالم و عادل ـ نيکوکار و جنايتکار نيست زيرا در نظر او همه با مرگ به يک نقطه مساوي مي رسند، پس چه چيزي مي تواند مانع اين انسان از فساد و هوسراني باشد؟ لذا اعتقاد به خدا و قيامت باعث مي شود انسان خود را در برابر هر حرکتي مسئول بداند، انسان معتقد باور دارد که کوچک ترين عمل زشت و زيباي او حساب دارد. فمن يعمل مثقال ذره خيرا يره و من يعمل مثقال ذره شرا يره ؛

هر کس به اندازه ذره اي خوبي يا بدي کند آنرا خواهد ديد (سوره زلزال، آيه 7 و 8.).

لذا اين اعتقاد؛ زمينه ساز عدالت اجتماعي است، اينجاست که بايدها و نبايدهاي اخلاقي معنا پيدا مي کند و معتقدان به دين انسانهايي ايثارگر ـ متقي و پرهيزکار ـ جدي و کوشا خواهند بود.

- بنظر شما چرا بسياري از مسلمانان به نتايج فوق نرسيده اند؟

پس از بيان مباحث گذشته و نتايج و فوايدي که براي دين و اعتقاد به آن بيان کرديم اين سوال مطرح مي شود که اگر دين به زندگي محتوي مي دهد و انسان را از تحير و سرگرداني نجات مي دهد و سبب کمال و سعادت است و اگر دين موجب آرامش و زمينه ساز عدالت اجتماعي است پس چرا بيشتر مسلمانان به اين نتايج نرسيده اند؟! جواب اين سوال را با روايتي از امير المومنين عليه السلام بيان مي کنيم که فرمودند: الايمان اقرار باللسان و معرفه بالقلب و عمل بالجوارح؛ ايمان اقرار به زبان و شناخت قلبي و عمل با اعضا و جوارح است[12].

روشن است که دين و ايمان اغلب مسلمانان از مرحله اول تجاوز نکرده و در نتيجه ايمان زباني بدون معرفت و بدون عمل، اثر و فايده اي ندارد و به فرمايش امام صادق عليه السلام: «لا معرفه الا بالعمل فمن عرف دلته المعرفه علي العمل و من لم يعمل فلا معرفه له»، شناخت و معرفت نيست مگر با عمل و هر کس معرفت پيدا کرد به عمل راهنمائي مي شود پس هر کس عمل ندارد معرفت ندارد[13].

بنابراین؛ آن فوايد و آثار هنگامي ظاهر مي شود که ايمان به قلب رسيده و از قلب بوسيله عمل در اعضا و جوارح ظاهر شود.

ارکان دین شناسی

با وجودی که دین پژوهان در خصوص تعریف دین به اتفاق نظر قطعی نرسیده اند، اما در تلاش برای بدست آوردن اشتراک هایی فراگیر در مصادیق ادیان، به نوعی بر ساختار مشترکی از دین دست یافته اند. از یافته های آنان بر می آید که تمام ادیان دنیا، دارای دو بخش می باشد:

1- جهان بینی: آن بخش از تعالیم دین است که متولی ارائة تعریفی کلی از جهان هستی می باشد. انسان مؤمن، بر اساس آن به تحلیل و تفسیر جهان و جایگاه خویش و ارکان وجودی مانند خدا و فرشتگان و ... می پردازد. این بخش از دین جنبة رکنی داشته و به صورت مجموعه ای از «هست ها و نیست ها»، شالودة اصلی دین را ترسیم می سازد.

با این توضیح، در یک تعریف «جهان بینی یک سلسله اعتقادات و بینش های کلی هماهنگ، در درباره جهان و انسان و به طور کلی درباره علم هستی می باشد.»

دین پژوهان، ادیان را با توجه به جهان بینی آنها، به اقسامی تفکیک می نمایند. یکی از مهم ترین معیارهای تقسیم آنها، وجود «خداوندی در ماوراءالطبیعه» در جهان بینی آنها و یا انکار آن است. بر این اساس، دین ها به «ادیان الهی» و «ادیان مادی» تقسیم می شوند؛ و با عنایت به وجود یک یا چند خدا در جهان بینی های الهی، ادیان را به «توحیدی» و «چند خدایی» تفکیک می کنند.

2- ایدئولوژی: بخش دیگری از دین است که یک نظام اخلاقی و شیوة خاص از زندگی را به پیروان توصیه می نماید. شیوه ای از زندگی که هدفش سعادت و تکامل انسان می­باشد. به عبارت دیگر ایدئولوژی یک سلسله آراء کلی و هماهنگ درباره رفتارهای انسان در چارچوب اعتقادات دین (جهان بینی) است و دین آنها را در تعالیمی به صورت مجموعه ای از «بایدها و نبایدهای» رفتاری به انسان ارائه می دهد. ایدئولوژی ادیان، گرایش ها، روشها و کنش های پیروان را تبیین و تشریح می نماید.

ایدئولوژی هر دینی نقش مهمی در هویت سازی مؤمنان دیندار دارد، چون نمود دینداری و ایمان داشتن به دین، کاملاً رابطه مستقیمی با رعایت ایدئولوژی دارد. از آنجا که عبادات، مناسک و آیین­های دینی همه جزء ایدئولوژی هستند، هر چقدر انسانی به ایدئولوژی مقیدتر باشد، مؤمن تر و هر چقدر به آن بی توجه تر باشد، بی ایمان تر محسوب می گردد. البته ایدئولوژی خود به دو بخش تفکیک می گردد:

الف- اخلاقیات: دستور العمل های اعتباری هستند که با جهت دهی رفتارهای انسان و اصلاح نیات و گرایش­های او، بین اعمال نیک و بد تفکیکی قائل شده و برای تحصیل شایستگی‏ها و تهذیب نفس و تصفیه درون مقرر می شوند.

ب- احکام و قوانین شرعی: دستور العمل های فقهی هستند که در پنج طبقة «واجب»، «حرام»، «مستحب»، «مکروه» و «مباح»، حدود و ثغور دین را تعیین می نماید. این احکام با جنبة اجباری یا اختیاری به پیروان ابلاغ می­گردد تا با رعایت آن دینداری خود را تحقق دهند. این احکام گاه می تواند مانند احکام عبادت و طهارت فردی بوده و گاه می تواند اجتماعی و یا اقتصادی و یا حتی سیاسی باشند[14].

در دین پژوهی این دو جزء به تفکیک و با دقت مورد بررسی قرار می گیرد و با توجه به مشترکات یا اختلافات هر یک از این اجزاء، ادیان توصیف و دسته بندی می گردند.

راه های شناخت

برای شناخت واقعیت ها راه های گوناگونی را می توانیم در پیش بگیریم:

1. روش حسی و تجربی؛ که در آنها نقش اصلی بر عهده حس و تجربه است. این نوع شناخت ها به دو دسته تقسیم می شوند:

الف: مشاهده ی مستقیم؛ که بهره گیری مستقیم از حواس است .

ب: مشاهده ی غیر مستقیم؛ که در آن از وجود چیزی به وجود چیز دیگر پی برده می شود. مانند نیروی جاذبه، خاصیت مغناطیسی، اتم و الکترون، پی بردن به افکار دیگران و مانند آن.

مشاهده ی غیر مستقیم نوعی استدلال عقلی است که زمینه آن بوسیله ی حواس فراهم می شود. چرا که ندیدن دلیل بر نبودن نیست.

2. روش عقلانی؛ که با تفکر و اندیشیدن و استفاده از بدیهیات عقلی و استدلالات منطقی صورت می گیرد.

3. روش وحیانی. که استفاده از آیات قرآنی و روایات معصومین علیهم السلام است.

تمرين و تفکر

- سوالاتی برای تمرین و تحقیق و پژوهش :

1 ـ چرا بحث در اصول دين اهميت دارد؟

2 ـ آثار اعتقاد به دين را بطور فشرده بيان کنيد؟

3 ـ فلسفه اعتقاد به خدا و پيامبران و امامان چيست؟

4 ـ چرا جوامع مذهبي به آثار و فوايد دين نرسيده اند؟

5- بخش های اصلی هر یک از ادیان دنیا و توضیح هر یک از آن ها را بنویسید.


[1] . اقتباس از کتاب: پيام امام اميرالمومنين(عليه السلام)‏، مكارم شيرازى، ناصر، تهيه و تنظيم: جمعى از فضلاء، دار الكتب الاسلامية‏، تهران‏، 1386 شمسی‏، چاپ: اول‏، ج 9، ص 634.

[2] . جلال الدین محمد، مولانا » دیوان شمس «غزلیات » غزل ۵۴.

[3] . فلسفه عمل گرایی مقابل ایده آلیسم یعنی، خیال گرایی.

[4] . اقتباس از کتاب: معماى هستى‏، مكارم شيرازى، ناصر، نسل جوان‏، قم‏، 1386 شمسی، ‏چاپ شانزدهم‏، ص 96.

[5] . وافي، جلد 10، صفحه 42.( قال الصادق عليه السلام: لو يعلم الناس ما في فضل معرفه الله ما مدوا اعينهم الي ما متع به الاعداء من زهره الحياه الدنيا و نعيمها و کانت دنيا هم اقل عندهم مما يطئونه بارجلهم)

[6] . فیض کاشانی، الوافي، الجزء۱، الصفحة۱۱۶.؛ تفسیر القرآن الکریم، صدر الدین شیرازی،ج ۷،ص ۳۰۹.

[7] . منتهي الامال، کلمات امام باقر عليه السلام.( قال الباقر عليه السلام عليه السلام: الکمال کل الکمال التفقه في الدين و الصبر علي النائبة و تقدير المعيشة)

[8] . سوره انعام، آيه 82.

[9] . غرر و درر، جلد 7، واژه دين.

[10] . ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه - بخش ۷ - گفتار اندر ستایش پیغمبر.

[11] . ميزان الحکمه، واژه معرفت.( لعلل کثيره منها ان من لم يقر بالله عزوجل لم يجتنب معاصيه و لم ينته عن ارتکاب الکبائر و لم يراقب احدا فيما يشتهي و يستلذ من الفساد والظلم....)

[12] . بحار الانوار، جلد 69، صفحه 68.

[13] . اصول کافي، باب کسي که ندانسته عمل کند (حديث دوم).

[14] . محمد تقی جعفری، فلسفه دین، دفتر نخست، 95 96.


برچسب‌ها: اندیشه اسلامی1, مبداء و معاد, دین شناسی, انسان شناسی

اصول زندگي...
ما را در سایت اصول زندگي دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : madibniaa بازدید : 65 تاريخ : يکشنبه 1 مرداد 1402 ساعت: 14:28