درس 2
مفهوم ايمان در لغت و اصطلاح
ایمان از دیدگاه اسلام
فوايد ايمان
رابطه ایمان و عمل
رابطه ایمان و اختیار
متعلقات ايمان
درجات ایمان
مقدمه
ايمان از باب «افعال» (آمن، يؤمن، ايمانا) و از ماده اَمن، به معناي ايمن گردانيدن است، ولي در معاني گرويدن، باورداشتن، روي کردن و اعتماد ورزيدن استعمال مي شود. با توجه به ماده و موارد استعمال اين واژه در تعريف آن مي توان گفت: ايمان باورداشتني است که باعث گرويدن شخص به يک امت مي شود و او را از خطرات کفر، نفاق و گمراهي ايمن مي بخشد.
اما در تعریف اصطلاحی ایمان، قرن ها میان متكلمان، فیلسوفان و الهی دانان مسلمان و مسیحی و پیروان دیگر ادیان اختلاف نظرهای جدی وجود داشته و دارد. بیشترین اختلاف ها بر سر داخل كردن سه موضوع در تعریف ایمان است: اول علم، دوم اراده و سوم عمل. بسیاری از فیلسوفان و متكلمان شیعه ایمان را همان علم، علم جزمی و یقینی، می دانند. برخی از شیعیان و نیز اغلب اشاعره و مرجئه ایمان را عملی ارادی، یعنی تصدیق می دانند و حتی برخی از مرجئه اقرار زبانی را كافی می دانند. خوارج عمل را جزء ایمان می دانند و فاسق را خارج از حوزه ایمان می شمارند. اما به نظر می رسد ایمان چیزی بیش از علم است و عمل خارجی در آن دخالتی ندارد. ایمان تصدیق قلبی است كه به اراده و اختیار انسان و در پی علم یا باور تحقق می یابد و عمل خارجی از لوازم ایمان است و نه جزء ماهیت آن. اقرار به زبان نیز جزء ماهیت ایمان نیست، بلكه آن نیز مانند سایر عمل های خارجی از لوازم ایمان است. نكته با اهمیتی كه ممكن است پذیرش آن برای آشنایان با فلسفه و حكمت اسلامی اندكی سنگین باشد، فراتر بودن ایمان از علم و اختیاری بودن آن است.
برای اینكه این مسئله روشن گردد توجه به شواهد زیر راه گشاست:
1. امر به ایمان و نهی از كفر: اگر ایمان خارج از حوزه اختیار انسان بود، درخواست آن از سوی خداوند با حكمت او تنافی داشت. در آیات زیادی از قرآن كریم امر به ایمان و نهی از كفر به چشم می خورد(بقره: 41، 91، 186؛ نساء: 136 و 171؛ آل عمران: 179؛ مائده: 111).
2. جرم دانستن كفر و نكوهش كفار و وعده عذاب به آنها: این نكوهش تنها در صورت اختیاری بودن ایمان و كفر معنا پیدا می كند( بقره: 86؛ نساء: 137؛ ملك:10؛ عبس: 17؛ اعراف: 40؛ جاثیه: 31؛ دخان: 21 ـ 22؛ مؤمن: 10 ـ 11).
3 . نفی اكراه: نفی اكراه در دین دلالت بر اختیاری بودن ایمان دارد(بقره: 256).
4 . فراخوانی برای عبرت گیری از كفار: آیاتی كه به عبرت گرفتن از سرنوشت كفار و ایمان آوردن فرا می خوانند به طور ضمنی به اختیاری بودن ایمان اشاره دارند(ذاریات: 35 – 3).
5 . بی فایده دانستن ایمان از روی ترس: آیاتی وجود دارد كه می گوید ایمان از سر ترس و اجبار بی فایده است و این نشان می دهد كه ایمان باید آزادانه و بدون اجبار و فشار باشد تا ارزش پیدا كند(مؤمن: 85؛ دخان؛ 12 ـ 13).
6 . تصریح به اختیاری بودن ایمان: در آیاتی از قرآن تصریح شده است كه پس از آمدن تذكرات انبیاء مردم آزادند كه اگر خواستند راه خدا را برگزینند و این چیزی جز ارادی بودن ایمان نیست (مزمل: 19؛ انسان: 29).
در همه موارد باید توجه داشت كه علم امری اختیاری نیست، هر چند مقدمات آن اختیاری است. اما آنچه در این شواهد آمده است چیزی فراتر از علم و پس از آن است و آن تصمیم ویژه ای است برای اینكه انسان تسلیم اراده خداوند بشود و ربوبیت او را تصدیق كند. همچنین باید توجه داشت كه ابلیس و دیگر شیاطین جنی، خدا را می شناسند و به او علم دارند، اما با طغیان خود كافر شدند و ایمان خود را از دست دادند. معنای كفر ابلیس، این نیست كه او شناخت خدا را از دست داده است.
به هر حال، ایمان به انسان؛ نشاط، آرامش، اطمینان قلبی، معنا، امید، شجاعت و هدف می دهد. و آن (ایمان) امری است معنوی و حالتی روحی که جایگاه آن قلب آدمی است.
امام صادق علیه السلام فرمودند: ایمان تصدیق قلبی و اقرار زبانی وعمل به ارکان و اعضا است.[1]
- ایمان از دیدگاه اسلام:
در اسلام ایمان دینی مبتنی بر عقل است، عقل دین را و دین عقل را تایید می نماید.
« انّ شّر الدّواب عند الله الصّمّ البکم الّذین لایعقلون »
بد ترین جنبندگان نزد خدا کسانی هستند که کر و لال اند و اصلا تعقل نمی کنند.[2]
ایمان: « یا ایهّا الذّین آمَنوا آمِنوا »
قرآن کریم در سوره انعام ایمان را به مُستقَر و مُستودِع تقسیم می نماید، ایمانی که در وجود آدمی ریشه داشته باشد و اثرات آن در اخلاق و رفتار نمایان باشد ایمان مستقر و ایمانی که هیچ تاثیری در رفتار آدمی نگذارد ایمان مستودع می نامد.
- فوايد ايمان:
1- سرمايه رستگاري؛ مهم ترين ثمره ايمان آن است كه سرمايه رستگاري را براي آدمي به ارمغان مي آورد, (الصفّ، آيات 10 و 11).
2- پشتوانه اخلاق؛ اخلاق بدون ايمان اساس و پايه درستي ندارد، كرامت، شرافت، تقوا، عفت، امانت، راستي، درستكاري، فداكاري، احسان، صلح،... مبتني بر اصل ايمان است. به فرموده علامه شهيد مرتضي مطهري، بشر واقعا دوراه بيشتر ندارد يا بايد خودپرست و منفعت پرست باشد و به هيچ محروميتي تسليم نشود و يابايد خداپرست باشد و محروميت هايي را كه به عنوان اخلاق متحمل مي شود محروميت نشمارد و لااقل جبران شده بداند.
كسي كه تكيه گاه اخلاق و شخصيتش غيرخدا باشد، مانند اين است كه در پرتگاه مشرف به سقوطي گام برمي دارد و هر لحظه احتمال سقوط دارد (توبه، آيه 109 – عنكبوت، آيه 41) ارزش هاي اخلاقي آنگاه مي توانند انگيزه عمل باشند كه شخص به ارزش معنويت پي برده باشد و اين معنويت تنها در گرو ايمان به خدا است .
اما آن كه عاطفه ديني و ايماني را كه مبنا و اساس و پشتوانه و منطق انسانيت است از دست داده , انسانيت , عواطف انساني و اعمال اخلاقي را از دست داده است[3].
3- استواري و تعادل روحي؛ از آنجا كه ايمان حالتي روحي است كه در خود نگرشي كامل نسبت به ارزش ها و حوادث نهان دارد و چون موئمن به مبدائ اين حوادث مرتبط است، آرامش و اطميناني دارد كه جز او از آن بي بهره است، (سيد قطب، محمد، في ضلال القرآن، دارالشروق، بيروت، بي تا, ج 6, ص 3966) قرآن نيز بدين امر تصريح فرموده است: »من آمن بالله واليوم الاخر و عمل صالحا فلا خوف عليهم ولاهم يحزنون ; هر كس به خدا و روز بازپسين ايمان آورد و كار نيكو كند, پس نه بيمي برايشان است و نه اندوهگين خواهند شد«, (مائده , آيه 69 و همچنين نگاه كنيد: فتح , آيه 4 - يونس , آيات 62 و 63).
4- بركات دنيوي؛ ايمان به خدا موجب ريزش باران و رحمت دنيوي نيز هست: »ولو ان اهل القري آمنوا واتقوا لفتحنا عليهم بركات من السماء والارض؛ و اگر مردم شهرها ايمان آورده و به تقوا گراييده بودند, قطعا بركاتي از آسمان و زمين برايشان مي گشوديم « (اعراف , آيه 96).
5- عمل صالح زاييده ايمان است؛ هر چند خود موجب ازدياد ايمان مي گردد ولي در هر حال قرآن عمل صالح را ثمره ايمان دانسته است (بقره/ آيه 277 - مائده , آيه 9). مرحوم علامه طباطبايي مي فرمايند: »ايمان زمينه ساز عمل و شرط لازم آن است و سهولت يا صعوبت عمل صالح انسان به شدت و ضعف آن بستگي دارد و متقابلا عمل صالح و تكرار آن به تعميق ايمان وازدياد آن مدد مي رساند و اين هر دو به نوبه خود به وجود آمدن ملكات اخلاقي كه باعث صدور اعمال صالحه از فرد بدون رويه و تائمل مي شود كمك مي كنند«, (فرازهايي از اسلام، ص 238).
6- روشن بيني؛ ايمان موجب واقع بيني انسان شده واو را از غلطيدن در دام خطاها مي رهاند: »ان الذين لايومنون بالاخره زينا لهم اعمالهم فهم يعمهون؛ كساني كه به آخرت ايمان ندارند, كردارهايشان را در نظرشان بياراستيم تا هم چنان سرگشته بمانند« (نمل، آيه 4) پس مفهوم اين آيه آن است كه كساني كه به آخرت ايمان دارند بر ديدن نيك و بد اعمال خويش توانا هستند. اهل ايمان هدفي دارند تا كارهاي خودرا با آن بسنجند و ازاين رو در حيرت و سرگرداني نخواهند بود. برخلاف كساني كه مومن نيستند و در حيرت و سرگرداني فرو رفته اند.
7- محبوبيت؛ خداوند در قرآن وعده داده است كساني را كه ايمان آورده عمل نيكو انجام دهند, محبوب مردم قرار دهد »ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات سيجعل لهم الرحمن ودا; كساني كه ايمان آورده و كارهاي شايسته كرده اند, به زودي ]خداي [ رحمان براي آنان محبتي در دل ها قرار مي دهد«[4]
- رابطه ایمان و عمل:
« قا لت الاعراب آمنا قل لم تومنوا و لکن قولو اسلمنا » (حجرات آیه 15)
اعراب باديهنشين گفتند ما ایمان آورده ایم، بگو ایمان نیاورده اید، بلکه بگوئید اسلام آورده ایم.
قران می فرماید :کسانی که کفر ورزیده اند اعمالشان چون سرابی است در بیابان هموار، که تشنه آن را آب می پندارد. (نور/39)
- ایمان و اختیار:
با توجه به آیات قرآن، انسان دارای اختیار است، ثانیاً ایمان و کفر، امر اختیاری هستند یا غیر اختیاری؟ ( استدلال آیه ای )
« قُلِ الحَقُّ مِن ربّّکُم فَمَن شاءَ فَلیؤمِن وَ مَن شاءَ فَلیَکفُر » کهف /29( بگو دین حق همان است که از جانب پروردگار شما آمد پس هر که می خواهد ایمان آورد و هر کس می خواهد کافر گردد )
این آیه نشان می دهد، ایمان و کفر... است. ضمناً خود آیه بیانگر مختار بودن انسان است، برای این که انتخاب یکی از آن دو نیازمند تأمّل و تفکر است.
- متعلقات ايمان:
در پارهاى از آيات، متعلّق ايمان ذكر شده است و براى سد شدن مسير سوء استفاده از آيات قرآن ضرورت دارد كه به بررسى متعلّقات ايمان كه قرآن به آنها تصريح دارد بپردازيم:
1ـ غيب
در قرآن حدود شصت بار واژه غيب به كار رفته كه در تقابل با عالم شهادت و به معناى اَخبار و امور نهان است كه خداوند از آنها آگاه است و مستقيماً با انسان ارتباطى ندارد. در قرآن تنها در يك آيه غيب به عنوان متعلّق ايمان ذكر شده (گرچه در سراسر قرآن فراوان ايمان به مصاديق غيب، از قبيل اللّه و ملايكه ذكر شده) است: الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ يُقِيمُونَ الصَّلوةَ وَ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ [بقره، 3]؛ (پرهيزكاران) كسانى هستند كه به غيب (آنچه از حس پوشيده و نهان است) ايمان مىآورند و نماز را برپا مىدارند و از آنچه روزى شان كردهايم انفاق مىكنند.
2ـ اللّه (خداوند)
در بسيارى از آيات، با تعابير گوناگون، ايمان به الله ذكر شده است. بنابراين، قطعاً «الله» از متعلّقات ايمان، بلكه از نظر رتبه و درجه والاترين و مهم ترين متعلّق ايمان است كه بدون اعتقاد به او، ايمان تحقق نخواهد يافت. در بسيارى از آيات، ايمان به اللّه همراه با ايمان به آخرت و رسالت و ساير متعلّقات ايمان ذكر شده است و در برخى موارد مطلق و به تنهايى آمده، از جمله آيه:
وَ مَنْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ يَعْمَلْ صَالِحاً يُدْخِلْهُ جَنَّات تَجْرِى مِنْ تَحْتِهَا الاَْنْهَارُ...[5]؛
و هر كه به خدا ايمان آورد و كار شايسته كند، او را به بهشت هايى در آرد كه از زير آنها جوى ها روان است.
3ـ معاد (جهان آخرت)
بى ترديد در نظام اعتقادى موحّدان، معاد از جايگاه ويژه و برجستهاى برخوردار است و از اين رو به عنوان يكى از متعلّقات ايمان ذكر شده و در قرآن، پس از توحيد، توجه زيادى به آن شده و حدود يك سوم آيات قرآن به آن اختصاص يافته است. اين توجه شايان با عنايت به نقش اساسى معاد است كه در شمار سه اصل محورى اعتقادات دينى ما قرار دارد؛ يعنى توحيد و شناخت اوصاف خداوند، سپس تصديق نبوّت عامّه و خاصّه و در نهايت اعتقاد به معاد. از جمله آياتى كه در آن معاد به عنوان متعلّق ايمان ذكر شده آيه 69 از سوره مائده است:
إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ الَّذِينَ هَادُوا وَ الصَّابِئُونَ وَ النَّصَارَى مَنْ ءَامَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الاَْخِرِ وَ عَمِلَ صَالِحاً فَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لاَ هُمْ يَحْزَنُونَ؛ همانا كسانى كه ايمان آوردند و كسانى كه يهودى شدند و صابئان و مسيحيان هر كه به خدا و روز جزا ايمان آورد و كار نيك و شايسته كند نه بيمى بر آنان باشد و نه اندوهگين شوند.
4ـ رسالت (نبوت)
يكى از متعلّقات ايمان، رسالت است كه در برخى از آيات قرآن بدان توجه شده است؛ از جمله آيه: فأَمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ النَّبِىِّ الاُْمِّىِّ الَّذِى يُؤْمِنُ بِاللِّهِ وَ كَلِمَاتِهِ وَاتَّبِعُوهُ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ [اعراف، 158] پس ايمان بياوريد به خدا و فرستاده اش، آن پيامبر درس ناخواندهاى كه به خدا و سخنانش ايمان دارد و از او پيروى كنيد تا هدايت شويد.
5ـ كتاب هاى آسمانى
وَالَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَ مَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ وَ بِالاَْخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ [بقره، 4.]؛ و (پرهيزكاران) آنان كه به آنچه بر تو نازل شده و آنچه پيش از تو فرو فرستاده شده ايمان مىآورند و به جهان واپسين بى گمان باور دارند.
6ـ امامت (ولایت)
إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللُّهُ وَ رَسُولُهُ وَالَّذِينَ ءَامَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلوةَ وَ يُؤْتُؤنَ الزَّكَوةَ وَ هُمْ رَاكِعُونَ[مائده، 55]؛ همانا دوست و سرپرست شما خداست و پيامبرش و كسانى كه ايمان آوردهاند، آنان كه نماز را برپا مىدارندو زكات مىدهند در حالى كه در ركوعند.
بر اساس روايات فراوان و متواتر، حضرت على(عليه السلام) در مسجد و در حضور پيامبر و يارانش مشغول نماز بودند كه نيازمندى به مسجد آمد و درخواست كمك كرد، اما پاسخى نشنيد تا اينكه حضرت على(عليه السلام) در حال ركوع نماز دست خويش را به سوى آن فقير دراز كردند و انگشتر خويش را به او بخشيدند. چيزى نگذشت كه فرشته وحى بر رسول خدا(صلى الله عليه وآله)نازل شد و آيه فوق را به ايشان ابلاغ كرد. در آن آيه خداوند هم از عمل ارزشمند على(عليه السلام)ستايش مىكند و هم مؤمنان را به ايمان آوردن به آن حضرت و پذيرش امامت ايشان دعوت مىنماید.
7ـ ملايكه (فرشتگان)
لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لكِنَّ الْبِرَّ مَنْ ءَامَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الاَْخِرِ وَ الْمِلاَئِكَةِ وَ الْكِتَابِ وَ النَّبِيين... [بقره، 177.] نيكى (تنها) آن نيست كه (به هنگام نماز) روى خود را به سوى مشرق و (يا) مغرب كنيد، بلكه نيكى (و نيكوكار) كسى است كه به خدا و روز رستاخيز و فرشتگان و كتاب و پيامبران ايمان آورده باشد.
با بررسى مجموع آياتى كه در زمينه متعلّقات ايمان نازل شده، مىتوان متعلّق هاى ايمان را در توحيد، معاد و نبوّت ـ كه اصول عقايد شناخته مىشوند ـ منحصر دانست و ساير متعلّقات را فرع آنها و مرتبط با آنها قلمداد كرد. چرا كه با ايمان به نبوّت پيامبر(صلى الله عليه وآله) و ايمان به قرآن، ايمان به كتب آسمانى پيشين كه قرآن به حقانيّت آنها اذعان دارد و نيز ايمان به امامت كه در امتداد رسالت قرار دارد و قرآن و پيامبر به آن توصيه كردهاند، ضرورت مىيابد. در واقع، در ضمن ايمان به رسالت، ايمان به كتب آسمانى و امامت تحقق مىيابد. ملايكه نيز مستقلا متعلّق ايمان قرار نگرفتهاند، بلكه ايمان به فرشتگان به معناى ايمان به اين حقيقت است كه فعل و تدبير الهى و نزول وحى و كتب آسمانى بر پيامبران به واسطه فرشتگان صورت پذيرفته و آنها وسايط فيض الهىاند.
- درجات ایمان:
نبايد از نظر دور داشت كه گرچه با تحقق حداقل و نصاب ايمان در انسان و بقاى آن سعادت انسان تأمين مىگردد، اما با توجه به اينكه ايمان داراى مراتب است و برخوردارى از مراتب عالى تر، ظرفیت وجودى انسان را بالا مىبرد و او را قرين كمال برتر و عالى ترى مىكند و به همين ميزان فرجام او با سعادت و عظمت بيشترى همراه خواهد گشت، بايسته است كه شخص در كسب مراحل برتر ايمان بكوشد، خداوند متعال درباره برخوردارى ايمان از مراتب تكاملى مىفرمايد: هُوَ الَّذِى أَنْزَلَ السَّكِينَةَ فِى قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لِيَزْدَادُوا إِيمَاناً مَعَ إِيمَانِهِمْ [فتح، 4]؛ اوست كه آرامش بر دل هاى مؤمنان نازل كرد تا ايمانى بر ايمانشان بيفزايد.
با توجه به مراتب تكاملى ايمان، طبيعى است كه عالى ترين و كامل ترين مرتبه ايمان، خالص ترين مرتبه آن است و در كسانى كه به اين درجه از ايمان نرسيدهاند رگه هايى از شرك وجود دارد و با توجه به معناى وسيع توحيد، مىتوان دريافت كه مرتبه كامل ايمان براى عموم مردم حاصل نمىگردد و بسيار كم شمارند كسانى كه به اين مرحله رسيدهاند: اندكند كسانى كه فقط از خداوند خوف دارند و تنها به او اميد دارند؛ چه رسد اعتقاد به آن مرتبه بلندى از توحيد كه تنها براى اولياى الهى ميسّر مىشود كه در پرتو آن، اصلا وجود استقلالى براى غير خداوند قايل نيستند و فقط براى خداوند استقلال قايلند.
پس كسانى كه در مراحل آغازين ايمان قرار دارند و هنوز توان و اراده كافى براى مقاومت در برابر تمايلات نفسانى و تن دادن به همه لوازم ايمان ندارند، ممكن است اسير نفس گردند و با تأثير از روحيه كفر آميخته با ايمان به لغزش و انحراف در افتند. اين قبيل افراد كه ايمانشان به كفر و شرك آلوده است و به توحيد خالص نرسيدهاند، بايد بكوشند كه از شرك رهايى يابند و هواى نفس خويش را كنترل كنند و مواظب باشند كه كاملا ايمان از دل آنها زدوده نگردد و بدانند كه با حفظ و تكيه بر همان ايمان ضعيف، انسان مىتواند به تدارك و جبران كردار زشت خويش همّت گمارد و با اظهار پشيمانى از گناهان، مسير اصلاح نفس خويش را بپيمايد. اما اگر به اصلاح نفس و تدارك گناهان نپرداخت، رفته رفته، ايمانش از بين مىرود؛ بسان نهال نورستهاى كه به جاى آنكه تقويت شود تا ريشه بدواند و رشد كند، به پايش سم بريزند تا خشك گردد.
وقتى ايمان رشد مىكند كه انسان علاوه بر افزايش علم و معرفت و باورهاى دينى خود، به انجام عمل صالح نيز همّت گمارد؛ چون عمل صالح عامل مهمّى در رشد ايمان به شمار مىآيد. بر اين اساس، با مقايسه بين استحكام ايمان برخى از عوام و افراد كم سواد با سستى ايمان برخى از تحصيلكردگان، ما به اين حقيقت رهنمون مىشويم كه چون آن افراد كم سواد به همان مسائل اعتقادى، عبادى و شعاير دينى كه مىدانند و در شعاع درك و فهم آنها قرار گرفته ملتزم و پايبند هستندو در عمل كوتاهى نمىكنند؛ ايمانشان قوى است. در مقابل، برخى از تحصيل كرده ها با اينكه از دانش و علم بيشترى برخوردارند، اما چون به لوازم علم و ايمان خويش ملتزم نيستند و اهل عمل نمىباشند و محيط زندگى آنها نيز ناسالم است، به تدريج ضعف و تزلزل در ايمانشان رخنه مىكند و در نهايت ممكن است بكلّى بى ايمان گردند.
بنابراین؛ « مومنان کسانی هستند که چون یاد خدا شود دلهایشان بترسد و چون آیات او بر آنان خوانده شود بر ایمانشان بیفزاید و بر پروردگار خود توکل می کنند ». (سوره انفال /2)
چو بيد بر سر ايمان خويش مي لرزم که دل به دست کمان ابروييست کافرکيش
خيال حوصله بحر مي پزد هيهات چه هاست در سر اين قطره محال انديش
(حافظ، غزلیات، غزل ۲۹۰)
تمرين و تفکر
- سوالاتی برای تمرین و تحقیق و پژوهش :
1- تعریف ایمان را در لغت و در اصطلاح بنویسید.
2- فواید ایمان چه می باشد؟
3- متعلقات ایمان کدامند؟
4- رابطه ایمان را با عمل و اختیار بنویسید.
5- برای تقویت ایمان باید چه کار هایی انجام دهیم؟
[1] . عیون اخبار الرضا ج1 ص226.
[2] . ترجمه انفال آیه 22.
[3]. مطهري، مرتضي، بيست گفتار، دفتر انتشارات اسلامي قم، چاپ پنجم، آذرماه 1359، صص 155 - 151.
[4]. (مريم، آيه 96). ر.ک : 1- جوادي، محسن، نظريه ايمان , معاونت امور اساتيد و دروس معارف اسلامي قم، چاپ اول، زمستان 1376، صص 257 - 247 2- مطهري، مرتضي، بيست گفتار، صص 159 - 149 3- نصري، عبدالله، تكاپورگر انديشه ها (زندگي، آثار وانديشه هاي استاد محمد تقي جعفري ) پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، تهران، چاپ اول، تابستان 1376.
[5]. الطلاق، آیه 11.
برچسب : نویسنده : madibniaa بازدید : 65